زیباترین جملات عاشقانه

مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم

زیباترین جملات عاشقانه

مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم

نقاشی ناتمام


  بوم نقاشی رو جلوش گذاشت، تصمیم گرفته بود همه ناراحتی ها و دلتنگی ها رو فراموش کنه، همه اون چیزهایی که مفهومی از محبت داشتن رو از وجودش پاک کنه،باید ذهنش رو مشغول نگه می داشت، قلم مو رو تو دستاش محکم فشار داد، چشم هاش رو بست، می خواست با اولین تصویری که به ذهنش می رسه شروع کنه... تصویر آروم آروم شکل می گرفت، داشت می دید، شب بود و تاریک، چراغ های کوتاه و بلند به همه جا رنگ مهتابی داده بودن...چشم هاش رو باز کرد و قلم مو رو روی بوم گذاشت... سروهای نازی ( 1 ) که سقف سبز رنگ اونجا رو ساخته بودن، معماری قدیمی دیوارهایی که بوی شعر می دادن، حوض های پر از ماهی های نوروزی، که غذای هر کدوم اون ها، سکه ی( 2 ) بود پر از سوز دل... گوشه و کنار بوم نقاشی پر شده بود، اما مرکز نقاشی هنوز خالی بود، دوباره چشماش رو بست...یک مقبره بود، با هشت تا ستون و پنج تا پله، که اون رو از بقیه صحنه جدا می کرد، حالا می تونست نقاشی رو کامل کنه،شروع به کشیدن کرد... اما... اما اون طوری هم که فکر می کرد ساده نبود،یک چیزی رو کم داشت...دل هایی که اطراف اون طواف می کردن و آواز محبت و سختی رو زمزمه می کردن:

الا  یا  ایها  الساقی  ادر  کاسا  و  ناول ها                    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

چطور می تونست اون دل ها و اون زمزمه ها رو بکشه: که عشق آسان نمود اول ولی...

نمی تونست... نمی تونست نقاشی رو کامل کنه، چشم هاش رو بست...باز هم همون زمزمه ها:

کمتر از ذره نه ی، پست مشو، مهر بورز                    تا  به  خلوتگه  خورشید  رسی   چرخ زنان

بوم نقاشی منتظر قلم مو بود، اما فکری که بتونه قلم مو رو به حرکت در بیاره، دیگه اون رو نمی دید:

 کمتر از ذره نه ی، کمتر از ذره نه ی ...پست مشو، مهر بورز، مهر بورز...تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان...

محبت رو نمی تونست فراموش کنه، این اتنخابی بود که از قبل کرده بود، از همون روز اول:

آسمان    با ر   امانت    نتوانست    کشید                     قرعه    کار    به   نام    من   دیوانه   زدند

----------------------------------------------------------------------------------

1. نوعی سرو بلند در باغ ارم و حافظیه شیراز

2. نوعی رسم در شیراز که بعد از آرزو کردن سکه ای در آب می اندازن

عشق یعنی ...

عشق یعنی ...

عشق یعنی لحظه‌های التهاب ... عشق یعنی لحظه‌های ناب ناب ؛ 

عشق یعنی همچو من شیدا شدن ... عشق یعنی قطره و دریا شدن ؛

عشق یعنی دیده بر در دوختن ... عشق یعنی در فراقش سوختن .

اگه

اگه میدونستی انتظار دیدنت چه مجازاتی است

شاید دیگر چشم بر هم نمی گذاشتی

چقدر سخته

چقدر سخته وقتی تو زندان عاشقی گرفتار شدی و ازت پرسیدن جرمت چیه ؟؟؟ بگی : عشق ...

چقدر سخته کادوی تولدت که همیشه کلی واست عزیزه ، بی وفایی باشه ...

چقدر سخته کسی که دلت رو اسیر کرده جواب نگاه عاشقانت رو نده ...

چقدر سخته عاشق کسی باشی که از عشق چیزی نمی دونه ...

ولی سخت تر از همه اینه که تو جاده های عاشقی به تابلوی عبور ممنوع بخوری ...

به همون تابلویی که هزاران قلب عاشق رو پشت خودش نگه داشته ..... عشق ممنوع !!!

ماه و نابینا

نابینا گفت : دوستت دارم .

ماه گفت : تو که مرا نمیبینی ... چگونه مرا دوست داری ؟

نابینا گفت : اگر می دیدم عاشق زیباییت میشدم ... اما اکنون عاشق خودت هستم .

هرگز ...

هرگز دستی را نگیر ، وقتی قصد شکستن قلبش را داری ...

هرگز به چشمانی نگاه نکن ، وقتی قصد دروغ گفتن داری ...

هرگز به کسی نگو که تنها اوست ، وقتی که در ذهنت به دیگری فکر میکنی ...

هرگز قلبی را قفل نکن ، وقتی کلیدش را نداری .

نمی دانم

نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که ... هرگز پاره نشود

بـرچـه گلـی بـنویـسم که ... هـرگز پرپر نشـود

بـر چه دیواری بنویسم که ...  هرگز پاک نشود

بـر چه آبـی بنویسم که ... هـرگز گل آلود نشود

و سرانجام

بـر چه قلـبی بنویسم که ... هـرگز سـنگ نشود !!!

مدرسه ی ...

درکلاس محبت پشت نیمکت های صمیمیت درس عشق ودوستی ویکی شدن راآغازکردیم

حال به آخرین درسش رسیدیم

درسیکه خوبست توهم آن رابدانی

عشق باید ورزید به همسفر زندگی و بایدماندگار بود در قلب یاران

پس ... ای دوست! ای مهربان! ای همسفر!

همیشه به یاد تو خواهم بود و هیچ گاه تو را فراموش نخواهم کرد .

کی با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت ... کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت

کی بود که با نگاه تو ، خواب و خیال عشق و دید ... کی بود که تنها واسه تو از همه دنیا دل برید

نگو کی بود ، کجایی بود ، اونکه برات دیوونه بود ... رو خط به خط زندگیش از عشق تو نشونه بود

من بودم اونکه دلشو ساده به پای تو گذاشت ... اونکه واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت

فقط یه بار امتحانش کردم

به من می گفت: آنقدردوستت دارم که اگر بگویی بمیر ، می میرم ... باورم نمی شد...

فقط یک امتحان ساده بود ...  به او گفتم بمیر ...

سالهاست در تنهایی به سرمی برم ... کاش امتحانش نمی کردم !!!

کاش ...

کاش  قلبم درد تنهایی نداشت ... سینه ام هرگز پریشانی نداشت

کاش  برگهای آخر تقویم عشق ... حرفی از یک روز بارانی نداشت

کاش  می شد راه سخت عشق را  ... بی خطر پیمود و قربانی نداشت .  

  


burn











.

.

.

آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد

.

.

.

.

.

کاش می آمد و از دور تماشا میکرد

.

.

. 

 

 

 حرف آخر -<---- چشم هایت به من آموخت که با آخرین نگاه  ، اولین رنج آغاز میشود   .

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری نارا

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست

و

هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد

مهربان باش 

با شروع هر صبح ... فکر کن تازه به دنیا آمدی ...

مهربان باش و دوست بدار ..... شاید که فردایی نباشد .

پنجره ی چشمای تو وقتی به چشمام وا میشه ...  نمیدونی توی وجود من چه غوغایی میشه

لحظه ای که تو با منی ... آتیش به جونم میزنی ... گٌر میگیره روح وتنم ... وقتی که میگی با منی

میدونستی که ...

گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست .

خنده ی آدم ها همیشه از دلخوشی نیست .

گاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم مییاره .

یک حرف ساده هم گاهی چقدر غم مییاره.

کاش

کاش آن آینه ای بودم من که به هر صبح تو را می دیدم ...  می کشیدم همه اندام تو را در آغوش ...

سر و اندام تو با آنهمه پیچ آنهمه تاب ... آنگه از باغ تنت می چیدم گل صد بوسه ی ناب .

غریبه

آمدی ، چه زیبا ... گفتم دوستت دارم ، چه صادقانه ... پذیرفتی ، چه فریبانه ...

آغوشم برایت باز شد ، چه ابلهانه ... با تو خوش بودم ، چه کودکانه ...

همه چیزم شدی ، چه زود ... به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی ، چه ناجوانمردانه ...

نیازمندت شدم ، چه حقیرانه ... واژه‌ی قریب خداحافظ به میان آمد ، چه بی رحمانه ...

و من سوختم ، چه عاشقانه ...

ولی ..... هنوزم دوستت دارم ، غریبه !!!

جیرجیرک و فیل

جیرجیرک به خرس گفت : عاشقت شدم ... خرس گفت : الان وقت خواب زمستانیه منه ...

وقتی 6 ماه دیگه بیدار شدم اونوقت با هم صحبت میکنیم ... خرس خوابید ...

وقتی بیدار شد جیرجیرک را ندید ... خرس نمیدانست جیرجیرکها 3 روز بیشتر عمر نمیکنند !!!

نگاهم کرد ...

نگاهم کرد ... پنداشتم دوستم دارد ... نگاهم کرد ... در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم ...

نگاهم کرد ... دل به او بستم ... نگاهم کرد ... اما بعدها فهمیدم که فقط نگاهم میکرد !!!

افسوس ...

آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم ...

آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم ...

... و بعد ...

برای آنچه از دست رفته آه میکشیم .

یادت باشه

هر گاه خواستی از جاده شب بگذری در این اندیشه مباش که خورشید بر تو بیگاه طلوع کند !!!

شاعر و فزشته

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ...

فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته ...

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت ...

فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت ...

خدا گفت : دیگر تمام شد ... دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود ...

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است ... و

فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان برایش کوچک .

آرزو

آرزویم اینست

نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد ... نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ...

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی ... عاشق آنکه تو را می خواهد ...

و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه .

حرف آخر <--- اگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشکن . 

تقدیم به تنها فرشته زندگیم

اگر دبیر فیزیک بودم بهت ثابت می کردم سوی نگاهت از مرکز قلبم میگذره

اگردبیرشیمی بودم نام تو روتوی قلبم پخش می کردم تامحلولی از محبت شود

اگــر دبـیــر دینــی بــودم می دونستــم کـــه بعـد از خــدا تــو رو میپرستم

اگر دبیر جغرافیا بودم میدونستم خوش آب و هواترین منطقه آغوش توست

و اگر دبیر زبان بودم با زبان بی زبانی می گفتم

I LOVE YOU

معشوقی از عاشقش پرسید

معشوقی از عاشقش پرسید...من قشنگم؟ عاشق جواب داد ...نه .

 پرسید ... دلش میخواد با اون باشه؟ باز جواب داد ... نه . ....اگه ترکت کنم

گریه میکنی؟ .... نه . معشوق با چشمان پر از اشک می خواست عاشق

 رو ترک کنه که اون دست معشوق رو گرفت و گفت: تو قشنگ نیستی

بلکه زیبایی ... من نمیخوام با تو باشم من نیاز دارم با تو باشم ... اگه بری

 گریه نمی کنم ... میمیرم