زیباترین جملات عاشقانه

مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم

زیباترین جملات عاشقانه

مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم

اس ام اس عاشقانه ، جملات عاشقانه

اتل متل جدایی ، عروسکم کجایی ؟ گاو حسن پریشون ، یه دل داره پر از خون ، عشقم رفته هندستون ،یه عشقه دیگه بردار ، یه دنیا غصه بردار ، اسمشو بذار بچگی ، تا آخر زندگی ، هاچینو واچین ! تموم شد ،عمر منم حروم شد .
 

اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش ، ارزشی نداره ، چون کار دل دوست داشتنه .اما اگه عقلت عاشق شد بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه .
 

عشق چون ایده برد هوش دل فرزانه را ، دزد عاقل می کشد اول چراغ خانه را ، آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد ، در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را .
 

عشق را تن پوش جانم میکنی ، چتری از گل سایبانم میکنی ، ای صدای عشق در جان و تنم ، آن سکوت ساده و تنها منم ، من پر از اندوه چشمان تو ام ، آشنای دل پریشان تو ام ، آتش عشق تو در جان منست ،عاشقی معنای ایمان منست ، کی به آرامی صدایم می کنی ، از غم دوری رهایم میکنی ، ای که در عشق و صداقت نوبری ، کی مرا با خود از اینجا میبری .
 

گر نیایی تا قیامت انتظارت میکشم ، منت عشق از نگاه بر شرابت میکشم ، ناز چندین ساله چشم خمارت میکشم ، تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم .
 

ای کسی که بدون تو زندگی را با همه زیباییهایش برای لحظه ای نا چیز نمی خواهم ، ای کسی که زندگی را در چشمان بهاریت معنی می کنم ، کاش می دانستی این قلب کوچک و آتش زده ام چگونه با دیدارت بال و پری برای رهایی مییابد ، پس بمان که تو تنها رویای سبز زندگی خزان دیده ام هستی .
 

زدم فریاد خدایا این چه رسمیست ، عاشقان را جدا کردن هنر نیست ، عاشقان قلب هم هستند خدایا ،بدون قلب چگونه میتوان زیست .
 

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد ، ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت ، ویرانه دل ماست که با هر نگه یار ، صد بار بنا گشت و به صد بار فرو ریخت .
 

به همه لبخند بزن اما برای یکی بخند ، همه را دوست داشته باش اما به یکی عشق بورز ، در قلب همه باش اما یکی در قلبت باشد .
 

می دونی بازی روزگار چیه ؟ این که تو چشم بذاری من قایم شم . بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی .

زیبا ترین جملات و مطالب عاشقانه

هنوزم انتظار و انتظار است / هنوزم دل بی تو بی قرار است

هنوز خواب میبینم به شب ها / همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی / همان مردی که پایان انتظار است . . .


ادبیات عشق :

جذاب ترین کلمه : آشنائی

متین ترین کلمه : دوستی

آرام بخش ترین کلمه : محیت

پاک ترین کلمه : وجدان

تلخ ترین کلمه : تنهائی

زشت ترین کلمه : خیانت

سخت ترین کلمه جدائی

و زیباترین کلمه : تو . . .


به سه دوست صمیمی میگم که تحویلت نگیرن !

غم و حسرت و نتهائی . . .


امروز مرا بخوان که فردا دیر است / این خواب عجیب ما چه بی تعبیر است

فردا که ببینمت دگر عشقی نیست / فردا دل من از آشنائی سیر است . . .


ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود / دربند نگاه او گرفتار نبود

من عاشق و او ز عشق من بی خبر است / ای کاش دل و دلبر و دلدار نبود . . .


نه یادم میکنی نه میروی یاد / به نیکی باد یادت ای پریزاد

مرا کردی تو ای دوست فراموش / فراموشی ست رسم آدمیزاد . . .


هنوزم انتظار و انتظار است / هنوزم دل بی تو بی قرار است

هنوز خواب میبینم به شب ها / همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی / همان مردی که پایان انتظار است . . .


عشق یعنی با غم الفت داشتن / سوختن با درد نسبت داشتن

عشق در یک جمله یعنی انتظار / انتظار روز رجعت داشتن . . .


گفت بنویس میمانم ، نوشتم میروم ، این غلط املائی مرا ویران کرد

و حالا باید روزی 100 مرتبه از روی تنهائی بنویسم . . .


گفتم که خدا مرادی بفرست / طوفان زده ام راه نجاتی بفرست

فرمود که با زمزمه یا مهدی / نذر گل نرگس ، صلواتی بفرست . . .




عشق اگر عشق تو و عاشق اگر من باشم

آنچه هرگز نرسد ، روز جدائی باشد . . .




بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست

غم دل با که توان گفت که دلداری نیست

رو مداوای خود کن ای دل از جای دگر

کندر این شهر طبیب دل بیماری نیست . . .

حرفهای عاشقانه،عشقی و عشقولانه

حرفهای عاشقانه،عشقی و عشقولانه

 

برای خواندن این حرف های عاشقانه به ادامه مراجعه کنید

روزگار بهتری از راه می رسد

کسی نگفته است که زندگی کار ساده ایست،گاهی بسیار سخت و ناخوشایند می نماید.
اما با تمام فراز و فرودهایش، زندگی ...از ما انسانی بهتر و نیرومند تر می سازد.
حتی اگر در لحظه حقیقت آن را در نیابیم.

به یاد آر ...
که در آزردگی، رنج از خود دور داری،و در دلتنگی، بگذاری اشکهایت جاری شوند،
و در خشم خود را رها سازی،و در ناکامی بر خود چیره شوی،تا می توانی یار خود باش.
می توانی بهترین دوست خود باشی،اما به هنگام آشفتگی مرا خبر کن!
می کوشم، بدانم چه وقت باید در کنارت باشم.اما گاه ممکن نیست، پس خبرم کن.
عشق بالاترین هدیه ای است که می توانیم به یکدیگر بدهیم.و ایثار یکی از بزرگترین لذت هایی است که به ما ارزانی شده.
من اینجایم هر زمان و همیشه،تا هر آنچه دارم به تو هدیه دهم
                             

 

 

 زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید
 زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست زندگانی هنر هم سفری با رنج است
زندگانی هنر سوختن اکنون با روشنی آینده است زندگانی هنر ساختن پنجره بر بیداری است
زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است زندگانی گاهی آری به همین باریکی در همین نزدیکی است
زندگانی هنر بافتن پارچه زیبایی است زندگی دوختن شادیهاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید.

   --------------------------------------------------------------------------------

شرار عشق
شادم که در شرار تو می سوزم شادم که در خیال تو می گریم
شادم که بعد وصل تو باز اینسان در عشق بی زوال تو می گریم
پنداشتی که چون ز تو بگسستم دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این آتش بر جان من شراره دیگر نیست
شب ها چو در کنار نخلستان کارون ز رنج خود به خروش آید
فریادهای حسرت من گویی از موج های خسته به گوش آید
شب لحظه ای به ساحل او بنشین تا رنج آشکار مرا بینی
شب لحظه ای به سایه خود بنگر تا روح بیقرار مرا بینی
من با لبان سرد نسیم صبح سر می کنم ترانه برای تو
من آن ستاره ام که درخشانم هر شب در آسمان سرای تو
غم نیست گر کشیده حصاری سخت بین من و تو پیکر صحراها
من آن کبوترم که به تنهایی پر می کشم به پهنه دریاها
شادم که همچو شاخه خشکی باز در شعله های قهر تو می سوزم
گویی هنوز آن تن تب دارم کز آفتاب شهر تو می سوزم
در دل چگونه یاد تو می میرد یاد تو یاد عشق نخستین است
یاد تو آن خزان دل انگیزیست کاو را هزار جلوه ی رنگین است
بگذار زاهدان سیه دامن رسوای کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند اینان که آفریده شیطانند
اما من آن شکوفه اندوهم کز شاخه های یاد تو می رویم
شبها تو را به گوشه تنهایی در یاد آشنای تو می جویم
 --------------------------------------------------------------------------------

و غم انگیز ترین آهنگم

امشب از دوری تو دلتنگم و غم انگیزترین آهنگم

امشب از غصه و غم لبریزم آه ای عشق مگر من سنگم

برگی از شاخه جدا در پاییز خشک و بی حوصله و کمرنگم

بی تو دهگده ای خاموشم  دور افتاده ترین آهنگم

حر ف ناگفته زیاد است ولی حیف در قافیه ها می لنگم.

--------------------------------------------------------------------------------
زندگی
زندگی آسان نیست در بر این تاریکی تاریکی همچو سیاهی
رنگ روشن نکند سایه این تاریکی  چاره این تاریکی
نور روشن. نور زرد. نور شادی همچو برف نیست در سایه این نور سیاه
لطف وامداد خدایان قدیم نور تیره رنگ بغز
 سایه افکنده است بردامان ما نیست در افکار او روشن شدن
زنده بودن عشق بودن همچو باد رفتن و با همنوایان دوستی
شاد بودن همنوازی همچو بلبل در کنار گل سرودن
همچو عاشق در کنار یار بودن عاشقی اسودگی!!!..........
اری از عشق تو باید برف شد خالی از هر گونه شک ونیستی
اری از عشق تو باید سرد شد همچو جان دادن برای عاشقی.
--------------------------------------------------------------------------------
امید

شمع ها به آرامی می سوختند ، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبتهای آن ها را  بشنوی

اولی گفت : من صلح هستم ! با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد . من معتقدم که از بین می روم . سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت .

 دومی گفت : من ایمان هستم ! با این وجود من هم ناچاراٌ مدتی زیادی روشن نمی مانم . بنابراین معلوم نیست که چه مدت روشن باشم وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد .

شمع سوم گفت من عشق هستم ! و آن قدر قدرت ندارم که روشن بمانم مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد .
 
ناگهان ...

 پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید و گفت :

چرا خاموش شده اید ؟ قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع به گریه کردن  کرد .

سپس شمع چهارم گفت : نترس تا زمانی که من روشن هستم می توانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم . من امید هستم !

کودک با چشمهای درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد .

چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگیتان خاموش نشود .

هر یک از ما می توانیم امید ، ایمان ، صلح و عشق را حفظ و نگهداری کنیم.


--------------------------------------------------------------------------------

نازنینم

 نازنینم همه هستی همه مستی
بی توام  بی همـــه هستی هر چــــه دارم
با تو دارم  بــــــــا تـــوام با شــــــور و مستی
عشق و رویـــــــا عشق و هستی /در کـــــلامـــــم در نــــــگاهم
مــــــــــــوج عشق و موج هستی /همــــــــه آرامش همـــــــــه آرام
تو هستی
--------------------------------------------------------------------------------

در دنیا زندگی کن بی‌آن که جزیی از آن باشی‌ زندگی را به تمامی زندگی کن‌
در دنیا زندگی کن بی‌آن که جزیی از آن باشی‌.     همچون نیلوفری باش در آب‌; زندگی در آب‌، و بدون تماس با آب‌.

--------------------------------------------------------------------------------

من آن روز را انتظار می کشم

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت./روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری ست./روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست و قلب  برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است/تا تو بخاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف ؛ زندگیست/تا من بخاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم...
روزی که تو بیایی ؛ برای همیشه بیایی /و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوتر هایمان دانه بریزیم.../و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی  که دیگر نباشم.
(احمد شاملو)

حرفهای عاشقانه

پدربزرگ «مجنون»
عزیز نیز «لیلی»
پدر همیشه «خسرو»
و مادرم، عروس خانه،
«شیرین»
چرا، چرا نباید
که عاشق تو باشم؟

 

 


زندگی با همه وسعت خویش مخمل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن نیست اظطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست زندگی کوشش و راهی شدن است زندگی جوشش و جاری شدن است ازتما شاگه آغاز حیات تا بدانجا که خدا می داند

 

 

امروز پیراهنم بدجور بوی مرگ می دهد
من و اقای مرگ خیلی وقت است
با هم تنها شده ایم
در این شبها
ستاره ها را می شماریم
و باهم دو فنجان چای داغ می خوریم
متاسفم جای تو نیست
این اتاق دونفر است !

 

 

میخوام بنویسم برای شکستن دل یک لحظه کافیه اما برای بدست اوردن آن شاید هیچوقت فرصت پیدا نکنی . میشه مثل اشک از چشمات بندازی اما نمی تونی جلوی اشکهاتو که با رفتن بعضی ها از چشمات جاری میشه رو بگیری. همیشه غمگین ترین و رنج آورترین لحظه ادم توسط همون کسی ساخته میشه که شیرین ترین و به یاد ماندنی ترین لحظه را برای آدم بوجود آورده

 

 

کاش می شد توی روزگارت.
توی بهار موندگارت.
میون این همه یارت.
من باشم دار و ندارت

 

 


سخت است است می نوش کسی دیگر بود
شمع شب خاموش کسی دیگر بود
با یاد کسی که دوستش داری
یک عمر در اغوش کسی دیگر بود