چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
رهایم کنید
میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم
خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم
عریان عریان
از تمام وابستگی ها و اما و اگرها
می خواهم جامه خود را از تن بر کنم
سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید
می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم
سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو
از همه کابوس ها
رهایم کنید...
همه جا پر شده که
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من می گویم حق دارند
چون دوست داشتن های ما بودار است
بوی سوء استفاده
بوی خیانت
بوی دروغ و بازی می دهد...
بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته....
تنها اینجا
مکان امن عاشقانه های من است ....
ساده هستم
ساده می بینم
ساده می پندارم زندگی را
نمیدانستم جرم می دانند سادگی را
سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم
ساده می مانم…
ساده میمیرم…
اما…
ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …
مهدی اخوان ثالث : هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟!!
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد. ...
میگن هیچ عشقی تو دنیا
مثل عشق اولی نیست
میگذره یه عمری اما
از خیالت رفتنی نیست
داغ عشق هیچکی مثل
اون که پس میزنتت نیست
چه بده تنهاشی وقتی
هیچ کسی هم قدمت نیست
چقده سخت بدونی
اون که میخوایش نمیمونه
که دلش یه جای دیگس و
همه وجودش مال اونه
چه بده برای اونکه
جون میدی غریبه باشی
بگی میخوام با تو باشم
بگه میخوام که نباشی
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست ... اما حیف این تازه اول یک زندگیست
زندگی چیزیست شبیه یک حباب ... عشق آبادیه زیبایی در سراب
فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!!
یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی
اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری
ویلیام شکسپیر میگه : زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...
به دریا شکوه بردم از شب دشت، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت، به هر موجی که می گفتم غم خویش؛ سری میزد به سنگ و باز می گشت .!
.پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی
من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:
او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد.
او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد.
او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
در اندرون همه ما خزانهای بیکران از عشق و شادمانی و نعمت هست که میتواند آنچه را که در آرزوی آنیم، برایمان فراهم کند
دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از با هر کس بودن است
اگر بدانم که خواب تو را بیشتر خواهم دید برای همیشه دیدن تو هرگز بیدار نمی شوم
اگر بدانم که مردگان تو را بیشتر خواهند دید برای همیشه دیدن تو قید زنده بودن راخواهم زد
عشق بها دارد ... من و تو بودیم و یک دریا عشق ، حالا من هستم یک دنیا اشک ... آری ... عشق بها دارد !!!
آره زندگیم همینه !دیگه چاره ای ندارم !صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
ُ
شنیدم که شمشیر یکی را دوتا می کند بنازم به شمشیرعشق که دوتا رایکی می کند .
آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی؛ به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است
ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند
دلیل آفرینش انسان عشق بود وخدا انسان را عشق افرید چون عشق بود و در قلب انسان عشق را نهاد تا عشق شود پس باید قدر ایننعمت الهی (قدرت عشق) را دانست
گویند لحظه ایست روییدن عشق آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هر که شود همدمشان روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان
فریاد من از داغ توست ...... بیهوده خاموشم مکن ...... حالا که یادت میکنم ...... دیگر فراموشم مکن ...... همرنگ دریا کن مرا ...... یکبار معنا کن مرا
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده
می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم،تو نیز به من آموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی چگونه !؟
در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد... در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد [-o<
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند
رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند
دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
به دنیایی که نامردان عصا از کور می دزدند ... من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم ...
اگه یه روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه !
می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم! اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...
چشمهای تو مثل دریاست... اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟
عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند! عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای
امروز روز ملی گلهاست روزت مبارک .... اینو برای همه ی گلهای دنیا که عطرشون رو دوست داری بفرست
چشماتو دایورت کردی رو قلبم خیالی نیست حداقل از رو ویبره درش بیار تا اینقدر دلمو نلرزونه
عشق مثل آب میمونه.....که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست... قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از خاطره است
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی. عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی، زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را برگردانی!
من یاد گرفته ام: مهم نیست که در زندگی چه داری، بلکه مهم اینست که چه کسی را داری.
زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
عشق رو میشه تو دستای خسته پدر دید .... و توی نگاه نگران مادر ... نه تو دستای منتظر یه غریبه میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی