هیچ تدبیری را، قدرت تغییر تقدیر نیست!
کسی میتواند به پای عشق بمیرد که قبل از آن زندگی در پیش چشمانش مرده باشد
آنچه رخ داده را باید پذیرفت، اما آنچه رخ نداده را میتوان به میل خود ساخت
ماهی لب بسته را اندیشه ی قلاب نیست
چو به خود گشتی، طبیب از خود نیازار / چراغ از بهر تاریکی نگه دار
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی
گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و
دستهای سپیدش را به آب می بخشید و شعرهای خوشی
چون پرنده ها می خواند....
تقدیم به کسی که نمی داند چقدر دوستش دارم....S
دریا باش که اگر کسی سنگ به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود
نه آنکه تو متلاطم شوی....
مراقب باشید چیزهایی که دوست دارید به دست آورید
وگرنه مجبور خواهید شد چیزهایی که بدست آورده اید دوست بدارید....
(برنارد شاو)
قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یکی رنج ودر دیگری شادی.
نباید زیاد بلند خندید وگرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود.
(فرانسیس کافکا)
وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقش پر عکس میشه ،
اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمی تونی عکسشو به دیوار بزنی (S)
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد،عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر گوید دل به دل راه دارد،دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد....
(شاید هم خبر داشته باشد ، نمی دانم!؟)
موج اگر می دانست ساحل هیچوقت دستش را نمی گیرد،
هرگز برای رسیدن نفس نفس نمی زد.
باران هم روی ظالم ، هم روی مظلوم می بارد ، ولی مظلوم بیشتر خیس می شود
چون ظالم چتر مظلوم را دزدیده است.
وقتی یک چیز باارزش داری به فکر به دست آوردن بهترینش نباش.
محبتت را نثار کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه آن
زیرا هر تشنه ای روزی سیراب می شود....
سکوت را می پذیرم اگر بدانم روزی با تو سخن خواهم گفت،
غم را می پذیرم اگر بدانم روزی در کنار تو شادی را احساس خواهم کرد،
مرگ را می پذیرم اگر بدانم روزی خواهی فهمید که دوستت دارم....
رفتی اما چه بگوییم هیهات
تو ندانی که من آنروز غروب
زیر آن دره آرام و عبوس
به چه حالی بودم !
بی تو با حسرت و حرمان و سرشت
خلوتی داشتم آنجا که مپرس
کاش می دانستی
بی تو بر من چه گذشت
آزو می کنم زندگی مال تو….
مرگ مال من راحتی مال تو….
گرفتاری مال من شادی مال تو…..
غم مال من همه مال تو ولی تو مال من
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشید اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
برای عشق تو در قلبم سه کوه ساختم
اولی کوه وفا
دومی کوه صداقت سومی.......
کوهی که هر وقت بهم گفتی دوستت ندارم
از اون بندازمت پایین صدایت چون صدای ابشاران،
نگاهت چون نگاه چشم خورشید،
و قدت همچو قد رود کارون...
خاک تو سرت که هیچ چیزت به آدمی زاد نرفته
مراقب گرمای دلت باش تا کاری که زمستان
با زمین کرد زندگی با دلت نکند
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم شیشه نبودیم
که با سنگ بمیریم تقصیر کسی
نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست
که دلتنگ بمیریم
توی آسمون دنیا هر کی یه ستاره داره
چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره؟
واسه من تنهایی درده درده هیچ کسو نداشتن
هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن
دیگه باور کردم اینو که باید تنها بمونم و تا لحظه
مرگم شعر تنهایی بخونم
بر سنگ قبر من بنویسید
خسته بود اهل زمین نبود
نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید
شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید
پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید
این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری
که باز نمی شد نشسته بود
این وبلاگ برای تمام عاشقهای واقعی درست
کردم انشا الله از موضوعات و عکسهای اون
خوشتون بیاد
همیشه موفق باشید
نظر یادتون نره
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو
ازت
دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو
قلبت هدیه
داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت
شی
حس کنی که هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری
تکیه بدی
که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له
شده
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف
بزنی اما
وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک
گونه ها
تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که
هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار
بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب
بگی گل من باغچه نو مبارک