-
چون عشق اشارت فرماید، قدم به راه نهید،
گرچه دشوارست و بی زنهار این طریق .
و چون بر شما بال گشاید ، سر فرود آورید به تسلیم،
اگر شمشیری نهفته در این بال ، جراحت زخمی بر جانتان زند.
2-
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است،
شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.
3-
تعبیر جبران خلیل جبران از زنا شویی:
در کنار هم بایستید ، نه بسیار نزدیک،
که پایه های حایل معبد ، به جدایی استوارند،
و بلوط و سرو در سایه ی هم سر به آسمان نکشند.
4-
نصیحت جبران خلیل جبران به زوج های جوان :
جام یکدیگر پر کنید ، لکن از یک جام ننوشید .
از نان خود به هم ارزانی دارید ، اما هر دو از یک نان تناول نکنید .
5-
نصیحت جبران خلیل جبران به زوج های جوان به هنگام شادی :
و همگام نغنمه ساز کنید و پای بکوبید و شادمان باشید ، اما امان دهید که هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها .
چون تارهای عود که تنهایند هر کدام ، اما به کار یک ترانه ی واحد در ارتعاش.
6-
این کودکان فرزندان شما نی اند،
آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .
از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند.
به آنان عشق خود توانید داد، اما اندیشه تان را هرگز ، که ایشان را افکاری دیگر به سر است ، تفکراتی از آن خویشتن.
7-
شما چون کمانید که فرزندتان همچون پیکان هایی سرشار زندگی از آن رها شوند و به پیش روند.
و تیرانداز ، نشانه را در طریقت بی انتها نظاره کند و به نیروی او اندامتان خمیده شود ، که تیرش تیز بپرد و در دوردست نشیند.
پس شادمان می بایدتان خمیدن در دستهای کماندار،
چون او هم شفیق تیرست که می رود ؛ و هم رفیق کمان که می ماند.
8-
دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است.
9-
سخاوت ، زیباست آن زمان که دست نیازی به سویتان گشوده آید ، اما زیباترآن ایثار که نیازمند طلب نباشد و از افق های تفحص و ادراک برآید .
و گشاده دستان را تجسس نیازمندان چه بسا دلپذیر تر از بخشایش محض.
10-
و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان.
11-
حیات درختان در بخشش میوه است. آنها می بخشند تا زنده بمانند ، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند.
12-
و تو کیستی؟ تو که باید آدمیان سینه های خویش را در مقابلت بشکافند و پرده حیا و آزرم و عزت نفس خود را پاره کنند تا تو آنها را به عطای خود سزاور بینی و به جود و کرم خود لایق؟
پس ، نخست بنگر تا ببینی آیا ارزش و لیاقت آن را داری که وسیله ای برای بخشش باشی ؟
آیا شایسته ای تا بخشایشگر باشی؟
زیرا فقط حقیقت زندگی است که می تواند در حق زندگی عطا کند، و تو که این همه به عطای خود می بالی فراموش کرده ای که تنها گواه انتقال عطا از موجودی به موجود دیگر بوده ای!.
13-
وقتی حیوانمی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:
نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد.
خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است.
14-
هنگامی که سیبی را با دندانهای خود له می کنی در قلب خویش به آن بگو :
دانه ها و ذرات تو در کالبد من به زندگی ادامه خواهند داد.
شکوفه هایی که باید از دانه هایی تو سر زند ، فردا در قلب من شکوفا می شود .
عطر دل انگیز تو ، توام با نفسهای گرم من به عالم بالا صعود خواهد کرد ، و من و تو در تمام فصلها شاد و خرم خواهیم بود.
15-
اگر کار و کوشش با محبت توام نباشد پوچ و بی ثمر است ، زیرا اگر شما با محبت به تلاش برخیزید ، می توانید ارواح خویش را با یکدیگر گره بزنید و آنگاه همه شما با خدای بزرگ پیوند خورده اید.
16-
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.
زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند،
و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ،
و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد.
17-
کار تجسم عشق است.
18-
به معیار دل ، شادمانی ، چهره ی بی نقاب اندوه است و آوای خنده از همان چاه بر شود که بسیاری ایام ، لبریز اشک می باشد.
19-
اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط .
20-
کسی که کشته می شود ، در جریان قتل خود سهمی دارد و نمی تواند از آن تبرئه شود . آن که چیزی از وی به سرقت می رود نمی تواند از سرزنش برکنار باشد. انسان نیکوکار هرگز نمی تواند خود را از اعمال تبهکاران تبرئه کند ، و انسان پاک نمی تواند از آلودگی و ناپاکی تبهکاران در امان باشد . چه بسا که انسان مجرم ، خود قربانی کسی است که جرم و جنایت را در حق او انجام داده.
21-
شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیمهای گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟
اسپانیایی ها میگن : "عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است "ایتالیایی ها میگن: "عشق یعنی ترس از دست دادن تو ! " ایرانی ها میگن : "عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود ...
نامه ی چارلی چاپلین به دخترش : تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز ...
--------------------------------------------------------------------------------------
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...
------------------------------------------------------------------------------------
منتظر دیدار تو هستم، سهل است بگویم که گرفتار تو هستم، من در پی این حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از منی و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم.
نمی دانم چرا ما انسان ها عادت داریم آبی وسیع آسمان را رها کنیم و جذب آبی کوچک چشمانی شویم که عمقی ندارد با اینکه می دانیم روزی بسته خواهد شد اما آسمان کی بسته خواهد شد
گناهم را نمیدانم، تقاصم را سبکتر کن، مرا این گونه آزردن، خدا را خوش نمیآید، مرا از غم رهایم کن، جوابی ده مرا یارا که این سان بودن و مردن، خدا را خوش نمیآید، بگو جانا گناهم چیست که اینگونه سزاوارم؟ که هر شب خون دل خوردن خدا را خوش نمیآید، دلی پر درد و آه دارم، که آن را غرور من بها دار زیر پا بردن خدا را خوش نمیآید...
بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودی پاک بازان...
یک قطره اشک مى اندازم تو دریا - تا زمانى که پیداش کنى دوستت دارم. - اگه پیدا کردی اون وقت تو رو فراموش می کنم
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد، مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه. درسته که هوا رو گرم نمی کنه، ولی آدمو دلگرم می کنه.
دوست داشتن را باید از دختر بچه ها یاد گرفت. آنها در مقابل محبتی که به عروسک خود می کنند از او انتظار محبت متقابلی ندارند آنها بدون هیچ توقعی عروسکشان را دوست دارند و دوست داشتن واقعی یعنی همین
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را
بوسه یعنی وصله ی شیرین دو لب... بوسه یعنی مستی از مشروب عشق... بوسه یعنی لذت دل دادگی... لذت از شب . لذت از دیوانگی... بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق... طعم شیرینی به رنگ سادگی... بوسه یعنی آغازی برای ما شدن... لحظه ی با دلبری تنها شدن... بوسه سرفصله کتاب عاشقی... بوسه رمز وارد دلها شدن... بوسه آتش می زند بر جسم و جان... بوسه یعنی عشق من با من بمان...
تو بودی باور من-تو یار و یاور من- تو بودی عشق اول-رفیق آخر من- تو بودی شور هستی-رفیق خوب مستی-تو بودی کعبه ی عشق-مثل خدا پرستی
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
خانه های جدول زندگیم را دستان مهربانت یک به یک پر کرد و رمز جدول چنین بود: دوستم بدار
عاشق و مجنونت شدم .نخونده مهمونت شدم. کلی پریشونم شدم. شمع تو شمدونت شدم .خاک تو گلدونت شدم . خادم دربونت شدم . عمری غزل خونت شدم . شعرای ارزونت شدم اما یه جوری مجنونت شدم.
می خواهم برایت مرهمی باشم ! ... برای آن نگاه خسته ای که می دانم ،... امیدش به لبخندی ست ! می خواهم برایت لبخند باشم ! ... برای آن دلی که از امید ، خالی ست ! می خواهم دست هایت را در دست های آسمان بگذارم ... تا باور کنی آسمان هم ، برای تو آغوش می گشاید ! من تو را مرهمی خواهم بود ، گرچه ... دلــــــــــی دارم ... که نیازمند یک مرهم است !
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل ازدیدن تو سیر شود بعدبرو ای کبوتر به کجا؟ قدر دگر صبر بکن آسمان پای پرت پیر شود بعد برو نازنینم تو اگر گریه کنی بغض من نیز می شکند خنده کن عشق زمین گیر شود بعد برو یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش ای نازنین خواب تو تعبیر شود بعد برو ...
بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان ، عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد ، امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ، ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست .
میدونی فرق تو با عشق زندگی و گل چیه ؟ عشق یک کلمه هست ولی تو معنی ان هستی ، زندگی یک اجبار هست ولی تو دلیل آن هستی ، گل یک گیاه هست ولی تو عطر آن هستی
پسر نگاهی به دختر کرد و گفت حالا که کنار ساحل هستیم بیا یه آرزوی قشنگ بکنیم دختر با بی میلی قبول کرد پسر چشماشو بست و گفت کاشکی تا آخر دنیا عاشق هم بمونیم ... بعد به دختر گفت حالا تو آرزوتو بگو دختر چشماشو بست و خیلی بی تفاوت گفت کاشکی همین الان دنیا تموم بشه ... وقتی چشماشو باز کرد پسر رو ندید فقط چند تا حباب رو آب دید
اگر روزی فهمیدم که دوستم نداری گریه نمی کنم بلکه آرزو می کنم که روزی عاشق کسی بشی که دوستت نداشته باشد
گناهم را نمیدانم، تقاصم را سبکتر کن، مرا این گونه آزردن، خدا را خوش نمیآید، مرا از غم رهایم کن، جوابی ده مرا یارا که این سان بودن و مردن، خدا را خوش نمیآید، بگو جانا گناهم چیست که اینگونه سزاوارم؟ که هر شب خون دل خوردن خدا را خوش نمیآید، دلی پر درد و آه دارم، که آن را غرور من بها دار زیر پا بردن خدا را خوش نمیآید...
کوهها اعتبار خویش را مدیون تیشه ی فرهادند کوهی که در آن عشق نگذرد شایسته ی عبور نیست
همه ی شاعران نوازنده اند آنان شیوه ی چنگ زدن بر تار دلها را می دانند.
عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آتش زدن عشق یعنی چو احسان یا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن
تو برام تنهاترینی./ تو برام قشنگترینی./ تو نگینی روی انگشتر قلبم./ کاش میشد تو دام چشمهات اسیر همیشه بودم./ کاش میشد منو میدیدی که برات دارم می میرم./ نمیخوام بی تو بمونم، چون دیگه چیزی ندارم./ کاش می شد گلهای عشقم یه گلستانی می ساختند./ من میون دشت گلهام، تو بالا خورشید، روزهام کاش می شد./ چشمهای پاکت، ماه شبهای دلم بود، دیگه قصه ای ندارم، چون حالا من تو رو دارم./ واسه دوست داشتن چشمهات، واسه اون ناز نگاهت، به شکار شب و روزم باشه، اشکالی نداره، بذار از عشقت بسوزم./
اگر روزی خواستی بگی دوستت ندارم . آرام آرام بکو تا آهسته آهسته بمیرم
معنای زنده بودن من با تو بودن است نزدیک، دور سیر، گرسنه رها، اسیر، دلتنگ، شاد آن لحظه ای که بی تو سر آید مرامباد! مفهوم مرگ من، در راه سر افرازی تو، در کنارتو، مفهوم زندگی است معنای عشق نیز در سرنوشت من! با تو، همیشه با تو، برای تو...
مجموعه زیباترین جملات عاشقانه و بهترین مطالب عاشقانه و قشنگترین نامه های عاشقانه و زیباترین کلمات عاشقانه و آموزنده ترین داستانهای عاشقانه و اس ام اس های sms عاشقانه و کوتاه ترین جملات عاشقانه و کاربردی ترین مطالب عاشقانه و آموزنده ترین راهکارهای عاشقانه و نامه های عاشقانه بزرگان و راه های به دست آوردن عشق خود و زندگینامه های عاشقانه و رومانتیک ترین جملات عاشقانه کاربردی را در این سایت بزرگ و همچنین تالارهای عاشقانه و بحث های عاشقانه و چت های عاشقانه و این وب بزرگترین سایت دوستیابی و قشنگترین سایت همسریابی و مفید ترین سایت عشق یابی و بهترین سایت عاشقانه ایرانی و سایتی پر از جملات عاشق و متن های عاشقانه و حرف های عاشقانه و بازی های عاشقانه و همچنین گالری زیباترین عکسهای عاشقانه و گریه های عاشقانه و شعر های عاشقانه و اشعار روح نواز و دل انگیز عاشقانه و بزرگترین سایت عاشقانه ایران و زندگی عاشقانه و جادو های عاشقانه و شیطنت های عاشقانه و بوسه های عاشقانه و سرود های عاشقانه و جوک های عاشقانه و نوازش های عاشقانه و لباسهای عاشقانه و گالری عکسهای عاشقانه گالری عکس های بوسه • گالری عکس های گل سرخ • گالری عکس های لاو ایز ... عکس های متنی عاشقانه و قالبهای وبلاگ عاشقانه و هر چیز عاشقانه دیگر را در این سایت می یابید . از بزرگترین سایت عاشقانه ایران لذت ببرید. لاورفا پاتوق دخترهای و پسرها و عاشقانه های ایران ., مجموعه زیباترین جملات عاشقانه و بهترین مطالب عاشقانه و قشنگترین نامه های عاشقانه و زیباترین کلمات عاشقانه و آموزنده ترین داستانهای عاشقانه و اس ام اس های Sms عاشقانه و کوتاه ترین جملات عاشقانه و کاربردی ترین مطالب عاشقانه و آموزنده ترین راهکارهای عاشقانه و نامه های عاشقانه بزرگان و راه های به دست آوردن عشق خود و زندگینامه های عاشقانه و رومانتیک ترین جملات عاشقانه کاربردی را در این سایت بزرگ و همچنین تالارهای عاشقانه و بحث های عاشقانه و چت های عاشقانه و این وب بزرگترین سایت دوستیابی و قشنگترین سایت همسریابی و مفید ترین سایت عشق یابی و بهترین سایت عاشقانه ایرانی و سایتی پر از جملات عاشق و متن های عاشقانه و حرف های عاشقانه و بازی های عاشقانه و همچنین گالری زیباترین عکسهای عاشقانه و گریه های عاشقانه و شعر های عاشقانه و اشعار روح نواز و دل انگیز عاشقانه و بزرگترین سایت عاشقانه ایران و زندگی عاشقانه و جادو های عاشقانه و شیطنت های عاشقانه و بوسه های عاشقانه و سرود های عاشقانه و جوک های عاشقانه و نوازش های عاشقانه و لباسهای عاشقانه و گالری عکسهای عاشقانه گالری عکس های بوسه • گالری عکس های گل سرخ • گالری عکس های لاو ایز ... عکس های متنی عاشقانه و قالبهای وبلاگ عاشقانه و هر چیز عاشقانه دیگر را در این سایت می یابید . از بزرگترین سایت عاشقانه ایران لذت ببرید. لاورفا پاتوق دخترهای و پسرها و عاشقانه های ایران ., متن های ادبی عاشقانه.,Sms Love Sms lovely
اگر خیال داری دوستم بداری همینک دوستم بدار اکنون که زنده ام... صبر نکن تا بمیرم... بدان که آنوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید ومجبور می شوی حرف های نا گفته قلب ساده ات را در فراسوی یه مشت خاکسترسرد پنهان کنی پس اگرذره ای عشق من در دلت ماوا دارد اگر دوستم داری بگذار زنده بمانم دوستت دارم عزیزم
ای کاش دوست داشتن را تجربه نمی کردم، تجربه ی تلخی بود... دیگر هیچ وقت نمی خواهم حضوری گرم، سرمای وجودم را محو کند دیگر هیچ گاه به نگاه عاشقی دل نمی بندم و هیچ گاه به سلام مهربانی پاسخ نخواهم داد
همواره به خاطر بیاور دراوجی معین هرگز ابری وجود ندارد. اگر زندگیت ابری است به این دلیل است که روحت آنقدر که باید بالا نرفته است ..
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد ... باعث ریختن اشک های تو نمی شود
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد................گوهری داشت ولی نذر قباد وجم کرد...... یعنی در خوی غلامی ز سگان پست تر است.........من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد، بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست
نقش کردم رخ زیبای تو بر خانه دل........خانه ویران شدوآن نقش به دیوار بماند
رمز زندگی کردن این است که در بی امنیتی زندکی کنید. و البته در این گونه زندگی کردن تامین وجود ندارد. یک قطعه سنگ همواره امن است ویک گل همیشه در معرض خطر - ولی سنگ مرده است وگل سرشار است از زندگی! ولی اگر طوفانی برخیزد گل می افتد وسنگ در جایش باقی می ماند
تفاوت قلب دختران و پسران! قلب پسرها مثل پارکینگی است که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمیشود و اما قلب دخترها مانند فرودگاهی است که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد!!!
وقتی یک دختر حرفی نمیزند میلیونها فکر در سرش می گذرد وقتی یک دختربحث نمیکند عمیقا مشغول فکر کردن است وقتی یک دختربا چشمانی پر از سوال به تو نگاه میکند یعنی نمیداند تو تا چند وقت دیگر با او خواهی بود وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید:خوبم یعنی اصلا حال خوبی ندارد وقتی یک دختر به تو خیره می شود شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی وقتی یک دختر سرش را روی سینه تو می گذارد آرزو میکند برای همیشه مال او باشی
مجموعه نوشته های پشت تریلی های جاده: 1-به حرمت اشک مادر توبه کردم --2 -دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری --3 -بوق نزن شاگردم خوابه --4 -بی تو هرگز............باتو؟؟؟؟عمرا-- 5 -از عشق تو لیلی...........رفتم زیر تریلی(واسه گریسکاری) --6 -اگه می تونی این تابلو رو بخونی یعنی فاصلت خیلی کمه فاصله رو رعایت کن -7-- دنبالم نیا اسیرم می شی-- 8 -گشتم نبود ............نگرد نیست-- 9 -سر پایینی برنده سر بالایی شرمنده--10-راه بده برم...قسط بدهکارم --
سالها پیش از کنار دریا عبور کردی اما هنوز امواجش برای بوسیدن جای پایت می آیند و می روند
ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم ای کاش می توانستم اشک باشم تا هر گاه که آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دست ها در کنار تو پرواز می کردم و ای کاش سایه بودم تا نزدیک ترین کس به تو می شدم... آری ای کاش سایه بودم تا همیشه و همه جا همراه تو باشم...
گفتی که به احترام دل باران باش، باران شدم و به روی گل باریدم گفتی که ببوس روی نیلوفر را، از عشق تو گونه های او بوسیدم گفتی که برای باغ دل پیچک باش ، بر یاسمن نگاه تو پیچیدم گفتی که برای لحظه ای دریا شو، دریا شدم و تو را به ساحل دیدم گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش ، مجنون شدم و ز دوریت نالیدم گفتی که بیا و از وفایت بگذر ، از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم گفتم که بهانه ات برایم کافیست، معنای لطیف عشق را فهمیدم
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را/ اینگونه به خاک ره میفکن ما را/ ما در تو به چشم دوستی می بینیم/ ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
شبی از شبها تو مرا گفتی شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که فانوس نظرگاه شب من باشی با هر نفسم؟لبخندم؟ اشکم و با تمام زندگیم شب هستم
قد 1000 تا قابلمه... با هر چی لب تو عالمه... میبوسمت قبل همه... به شرطی که بهم بگی: دوستت دارم یه عالمه
با یک دنیا غم و حسرت دل از آغوش تو کندم دیگه حتی یه بارم من به عشقت دل نمیبندم به آسونی یک قصه تو از عشقم گذر کردی دلم یک گوله آتیش بود تو اونو شعله ور کردی میون این همه آدم شدم تنهاترین تنها منو اینجا رها کردی تو در این گوشه ی دنیا با یک دنیا غم و حسرت دل از آغوش تو کندم
به جای دسته گلی که فردا در قبرم نثار می کنی امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن. به جای سیله اشکی که فردا برمزارم میریزی امروز با تبسمی شادم کن به جای اون متن های تسلیت که فردا برام می نویسی امروز با یک پیغام کوچک خوشحالم کن من امروز به تو نیازم دارم نه فردا
همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی ، همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن ، پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشدافسوس...آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد...برای آنچه از دست رفته آه می کشیم
فرق من و تو: گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم. گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم. گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم. گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری. گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم. گفتی ... ، گفتم... . حالا فکر کردی فرق ما این هاست؟ نه! فرق ما اینه که: تو دروغ گفتی، من راستشو
من آن خزان زده برگم که باغبان طبیعت رانده مرا به جرم چهره زردم. طبیعت شاداب زمین سرمست همه با یار خود هستند و من تنهای تنها زتو خواهش کنم مرو هرگز زپیشم که من دیوانه می شم. همه هستی من فقط تو هستی دوستت دارم هرجا که هستی.
یکی تو راست میگی یکی پینوکیو یکی تو مهربونی یکی خرس مهربون یکی تو خونتون قشنگه یکی خونه مادر بزرگه یکی توسفیدی یکی سفید برفی یکی گوشای تو قشنگه یکی گوشای زیزی گولو یکی توخوشکلی یکی پلنگ صورتی یکی تو زبلی یکی ملوان زبل یکی موهای تو قشنگه یکی هم موهای آنشرلی یکی ما دو با هم خوبیم یکی هم تامو جری یکی تو سره کار رفتی یکی هم اونی که می خوای اینو براش سند کنی
هیچوقت مغرور نشو ... برگا وقتی می ریزن که فکر می کنن طلا شدن ... آنکس که اعتماد می کند خیانت می بیند و آنکس که اعتماد نمی کند خود خیانتکار است. آدما مثل کتابن ... از روی بعضی ها باید مشق نوشت ... از روی بعضی ها باید جریمه نوشت ... بعضی ها رو باید چندبار خوند تا معنیشونو بفهمیم ... و بعضی ها رو باید نخونده دور انداخت
روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود.
گفت: می خوام برات یه یادگاری بنویسم گفتم: کجا؟ گفت : رو قلبت گفتم مگه میتونی ؟ گفت : اره سخت نیست آسونه گفتم باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه یه خنجر برداشت گفتم این چیه ؟ گفت : هیسس ساکت شدم گفتم : بنویس چرا معطلی خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوستت دارم دیوونه اون رفته ؟ خیلی وقته؟ کجا ؟ نمیدونم اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده
دل بیتاب من با دیدنت آرام می گیرد اگر دوری زآغوشم نگاهم کام می گیرد مرا گر مست می خواهی نگاهت را مگیر از من شب و شمع بود و من بودم و غم شب رفت و شمع سوخت و من ماندم و غم
کـاش قلبم درد تنهایی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت کاش! برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش! می شد راه سخت عشق را بی خط پیمود و قربانی نداشت.
دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست آن زردی و سرخی که درآن می بینی زردی رخ عاشق است و سرخی رخ دوست.... آن دوست که بی وفاست دوشمن به از اوست آن نقره که بی بهاست آهن به از اوست
اگر دنیای ما دنیای سنگ است سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن یا رب گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست مرا در اوج میخواهی تماشا کن تماشا کن دروغین بودمت دیروزمرا امروز تماشا کن در این دنیا که حتی ابر هم نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوز دوستش داری چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیوار تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده چقدر سخته تو خیال ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقت دیدنش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوستش داری
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش
سلامی به عشق شکست خورده ام اگر دوست داشتن تو گناه است پس من بزرگترین گناهکارم و اما عشق تو تمام وجودم را فرا گرفته همگان نهی می کنند مرا و دوری از عشقت را می خواهند من ایستاده ام بدون پناه و یاور تنهایی و بی تو بودن سخت است اما من تسلیم تقدیرم آرام باش تا دلم آرام گیرد..،خدایا بشنو پیام عشق مرا
سلام اهای رفیق نیمه راه ؟ میتونی بر گردی از نیمه ی راه دارم نفرین میکنم کسی رو که تو رو ازم گرفت نفرینش میکنم چرا روزای خوشی رو ازم گرفت
عرض سلام به بلندی بیل و به محکمی کلنگ به گردی استامبلی به سرعت فرقون به تیزی شاقول به انعطاف پذیری طناب به لبریزی دوغاب به سفیدی سیمان سفید به صافی ماله به قشنگی کمچه به وسعت بشکه به معرفت عمله به قدرت کارگر به ظرافت گچ کار به صلابت جوشکار به محبت صافکار به رفاقت همکار به سر کار گذاشتن توی بیکار!!!
آن گاه که عشق تو را می خواند در پس او برو اگر چه راه های عشق سخت و پرشیب است و آن گاه که بالهایش تو را در خود می پیچند ـ آرام گیر اگر چه شمشیر پنهان بالهایش تو را زخم زند
منم عاشق مرا غم سازگار است/ تو معشوقی تو را با غم چکار است
این رو بدون که هر وقت دلم برات تنگ میشه میرم پشت ابرها و آروم گریه میکنم پس بدون هروقت بارون میاد دلم برات تنگ شده عزیزم....
کامپیوترها به 4 دلیل دخترند: 1.فقط خالقشون از منطقشون سر در میاره! 2.فقط خودشون زبون خودشون رو می فهمن! 3.اگه یه کسی پا بندشون بشه باید هرچی پول داره براشون لوازم جانبی بخره! 4.اگه یکم صبر می کردی یکی بهترش گیرت می اومد! خدائیش اگه دروغ میگم بگو دروغ میگی!
اگه یه روز من مردم و تو منو دوست داشتی پنج شنبه ها بیا سر مزارم و گل سرخ رنگی را روی قبرم بذار تا همیشه اون گلی رو که بهت داده بودم رو به خاطر بیارم ولی ... اگه تو مردی......... من فقط یه بار میام مزارت میام و اون دسته گله سفیده مریم رو که با خونه خودم سرخشون کردم برات هدیه میکنم وعاشقانه کنارت جون میدم تا بدونی هیچ وقت تنها نیستی
برای پاک ماندن، انسان نیازمند جاری ماندن است؛ یک رودخانه پاک میماند، چون به جاری بودن ادامه میدهد. جاری بودن روند پیوستهی باکره ماندن است. یک عاشق باکره میماند. تمامی عشاق باکرهاند. مردمی که عشق نمیورزند، باکره نمیمانند؛ آنان مسکوت میشوند، راکد؛ آنان دیر یا زود شروع به بوی گند دادن میکنند _ و زودتر از دیرتر _ چون آنان هیچ جایی برای رفتن ندارند. زندگی آنان مرده است.
*میرسد روزی که بی من روزها را سرکنی/ می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی/ می رسد روزی که تنها در کنار عکس من/ نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی
روزی بود روزگاری نداشت جنگلی بود که درخت نداشت در این جنگل شکارچی بود که تفنگ نداشت روزی این شکارچی باتفنگی که فشنگ نداشت آهویی شکار کرد که سر نداشت وآنرا در کیسه ای انداخت که ته نداشت این شعر شاعری داشت که اسم نداشت درسته سروته نداشت اما ارزش سر کار گذاشتن روداشت!!!
پسری بودم که اسم نداشت با دختری آشنا شدم که وجود نداشت به شهری رفتیم که آدم نداشت به رستورانی رفتیم که غذا نداشت با قاشق چنگالی غذا خوردیم که دسته نداشت اون غذا اصلا مزه نداشت ولی سر کار گذاشتن شما خیلی مزه داشت!
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. به ابر گفتم عشق چیست؟بارید. به باد گفتم عشق چیست؟ وزید. به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید. به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد. و به انسان گفتم عشق چیست؟ اشک از دیدگانش جاری شد و گفت دیوانگیست....
گفتی منو دوست داری تو گفتی عاشق چشمام شدی تو گفتی احساسمو دوست داری تو گفتی قلبت مال منه تو گفتی بوسه هامو دوست داری تو گفتی قصه هامو دوست داری تو گفتی دوست داری نوازشت کنم تو گفتی میخوای تو بغلم بگیرمت تو گفتی همدرد تو منم تو گفتی همراز تو منم تو گفتی شب و روز من توای تو گفتی تنها یار من توای تو گفتی... تو همه اینها رو گفتی ولی من فقط می گم اگه تو نباشی من می میرم
بنویس بر یاس کبود/ بنویس بر باور رود/ بنویس از من بنویس/ بنویس عاشق یکی بود
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی/ ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم.
معلم پرسید عشق چند بخشه؟ زود دستم رو بالا گرفتم گفتم: یک بخش. اما از وقتی که تو رو شناختم فهمیدم عشق 3 بخشه: عطش دیدن تو.....شوق با تو بودن.....و اندوه بی تو بودن
خدایا اگر تو درد عاشقی را می کشیدی تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی اگر چون من به مرگ آرزو ها می رسیدی پشیمان میشدی از اینکه عشق را آفریدی
خدا رو دوست دارم چون *آی دیش* همیشه روشنه خدا رو دوست دارم چون به همه *پی ام ها* جواب میده خدا رو دوست دارم چون حرفای آدم رو *سند توآل* نمی کنه خدا رو دوست دارم چون هیچ کسی رو *ایگنور* نمی کنه خدا رو دوست دارم چون ، خداست....
گر بمیرد پسری از قبر او روید گلی گر بمیرند پسران دنیا گلستان می شود گر بمیرد دختری یک بی وفا کم میشود گر بمیرنددختران دنیا وفادار می شود
هیچوقت عشق رو گدایی نکنید آخه هیچوقت چیز باارزشی به گدا داده نمیشه!!!اینو مطمن باشید
عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود
خسته و درمونده بودم از همه جا رونده بودم به هر خونه میرسیدم مهمون نا خونده بودم هیچکی حسابم نمیکرد هیچکی جوابم نمی داد از تشنگی میمردم و هیچ کسی آبم نمی داد یه مدت غریب بودم تو غصه شدید بودم اما یه روز جمعه ای که خیلی نا امید بودم فرشته مهربونی منو دوباره زنده کرد اون که با دست کوچیکش بزرگا رو شرمنده کرد
دیگه دلداری ندارم هیچکسی پا نمیزاره به سراچه خیالم هیچ کسی نداد جواب این سوال بی جوابم این سوال بی جوابم این سوال بی جوابم هرکی امد دو سه روزی از دلم بازیچه ای ساخت دلمم مثل عروسک ساده بود دل به دلش باخت گله وگلایه نیست بی وفایی رسم عشقه عاشقا تنها میمونن تنهایی مرام عشقه چی بگم که خیلی تنهام میدونی یاری ندارم چی بگم که غیر غصه دیگه دلداری ندارم هیچ کسی نداد جواب این سوال بی جوابم
آدما مثله یه کتاب میمونن تا وقتی تموم نشن برای دیگران جذاب هستند ... پس تو هم سعی کن خودتو جلوی دیگران تند تند ورق نزنی برای اینکه وقتی تموم بشی مطمئن باش میرن سره یه کتابه دیگه
از خـدا یـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن یـه بـاغ داد من از خدا یه درخت خواستم،اون به من یه جنگل داد من از خـدا یـه دوسـت خواسـتم،اون به من تو رو داد اگه اینـو برام پـس بفرستی از بـهترین دوستـام هسـتی حالا اینو برای تمام لیستت بفرست تا ببینی چند نفر اینو برات میفرستن منتظرم
عشق فقط عشق لاتی پری و زری و عمه فاطی عرق سگی و ابجو قاطی حبس ابد بی ملاقاتی فکر نکن گنده لاتی بابا ما فقط خاطر خواتیم
آخرین بار که او را دیدم گردنبند صلیبی به او هدیه کردم و گفت من که دوستت ندارم پس چرا به من هدیه می دهی ؟ گفتم بر سر هر گوری صلیبی می نهند این صلیب را بر گردنت بالای قلبت بیاویز زیرا آنجا گورستان عشق من است
خدایا به هر آنکه دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و به اشق آنکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق هم برتر است (دکتر علی شریعتی)
هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری هرگز نگو برای همیشه وقتی می دونی جدا می شی درباره احساسات سخن نگو اگر واقا وجود ندارد هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری هرگز سلامی نده وقتی می دونی خداحافظی در ذهنته!
از کسی که دوستش داری ساده دست نکش. شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن . چون شاید هیچ وقت ، هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد
پرده پنجره ی چشمانت را بردار ، ببین دنیا را ، دیدنی است ، چشم ما رفتنی است ، زندگی مهلت پرسیدن به ما نمی دهد ، در جهانی که همش مضحکه و تکرار است ، تکه که شدن یک دل چه تماشا دارد ، پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست
اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست/ وفا آن است که پنهانی نامت زیر لب دارم
اگه یه پروانه اومد روسرت نشست اونا نپرونش چون من آدرس قشنگ ترین گل دنیا رابهش دادم
قانون عشق: یک پسر با یک نگاه از یک دختر خوشش میاد ... و عشق از طرف اون شروع میشه ... تا جایی که زندگیش رو پای عشقش میذاره ... اما دختر باور نمیکنه ... چون یک چیزهایی دیده و شندیده ... تا دختر میاد پسر رو باور کنه ، پسر دلسرد و خسته میشه ... میره با یکی دیگه ... بعد که دختر تازه تونسته پسر رو باور کنه میره طرفش ... اما پسر رو با یکی دیگه میبینه ... اینجاست که میگه: حدسم درست بود ... و
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمی توان سرود. .با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند و..... ومن همچون غربت زدای در آغوش بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید بانوی دریایی من
لحظه ها را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم .. غافل از اینکه .. خوشبختی همان لحظه هایی بود که می گذراندیم
سرکی دو خط سیاه موازی روی تخته کشید!! خط اولی به دومی گفت ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ..!! دومی قلبش تپید و لرزان گفت : بهترین زندگی!!! در همان زمان معلم بلند فریاد زد : " دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند" و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازی هیچگاه به هم نمی رسند مگر آنکه یکی از آن دو برای رسیدن به دیگری خود را بشکند
ای محبوب ، اگر روزی غبار غم به روی ماه او دیدی ، بیا عمر مرا بستان ، که اورا در غم و اندوه ، و با چشمی زغمها تر، نبینم من
زندگی هرگز با باور کنار نمی آید.و اگر تلاش کنی که زندگی را با زور با باورهایت آشتی دهی به غیر ممکن دست یازیده ای.ذات پدیده ها حکمی غیر از این می کند. باورها را کنار .بگذار و چگونه تجربه کردن را بیاموز...
دیروز جز خاطره ای بیش نیست و فردا فقط یک رویاست اما اگر امروز را خوب زندگی کنی تمام دیروز هایت به خاطره ای خوش و تمام فرداهایت به رویای امید تبدیل خواهد شد.
راز من ... عشق من..... از چشم ترم زود مرو... صد جانم به فدایت ز برم زود مرو نکنم شکوه که دیر آمدی در بر من لااقل دیر آمدی به سرم زود مرو بنشین یک دم واز چشم ترم زودمرو ای شکسته تو شکستی مویه کردی .... گریه کردی ... از ته دل غصه خوردی . من با هاتم . خاک پاتم . تو صداتم تو صداتم من رفیق گریه هاتم عشق در تو... شور در تو.. بی تو من جایی ندارم... بی تو فردایی ندارم من باهاتم ... مثله بارون تو چشاتم مثله غصه تو صداتم... چون پرنده در هواتم عشق در تو شور در تو بی تو من هیچ....
دنبال نگاهها نرو، چون میتونن گولت بزنن، دنبال دارایی نرو چون کمکم افول میکنه دنبال کسی برو که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز تیره را روشن کرد. کسی را پیدا کن که تو را شاد کنه.
*برای عشق تمنا کن ولی خار نشو.برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده. برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو.برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن.برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر.برای عشق وصال کن ولی فرار نکن.برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن.برای عشق خودت باش ولی خوب باش برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش.
*عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن زیر باران نیست، عشق آن است که یکی برای دیگری چتری شود، و او هیچوقت نداند که چرا خیس نشده.
مردم این زمونه مثل گل انارند
از دور جلوه دارند از نزدیک بو ندارند
زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست...و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست....هیچ وقت دل به کسی نبند
دنیا را بد ساخته اند......... کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد. و کسـی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند. و این رنج است. زندگی یعنی این....(دکترعلی شریعتی)
ای دل حریف این همه ماتم نمی شوی---بیچاره تر منم که تو آدم نمیشوی----بار فراق دوست اگر بر سرت نهند---چون چوب خشک میشکنی خم نمی شوی---چون شمع سرگداخته ای در تعجبم--با ازدیاد شعله چرا کم نمیشوی---هر شب دعا کنم که شوی سر به راه تر---آخر چرا اسیر دعایم نمی شوی؟--
من سکوت را دوست دارم بخاطرابهت بی پایانش... فریاد را میپرستم بخاطر انتقام گمگشته در عصیانش ... فردا را دوست دارم بخاطر غلبه اش بر فلک کجمدار... پاییز را می پرستم بخاطر عدم احتیاج عدم اعتنایش به بهار..... آفتاب را دوست دارم بخاطروسعت روحش.. که شب ناپدید می شود تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی را که از او نور میگیرد زندگی:ایده ال من است ومن آن را تقدیس میکنم به خاطر اینکه روزی هزار بار نابودش می کنند اما هرگز نمی میرد............
معلم گفت الف: گفتم او معلم گفت ب: گفتم با او معلم گفت پ: گفتم پیش او معلم گفت ج: خواستم بگویـم جدایی گفت: دیـگر بس است
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین صمیمی،بی انتها و مطلق. عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن! عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن میدهد
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد/ عجب از محبت من که در او اثر ندارد/ غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد/ دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
بیست بار دیدمت، نوزده بار بهت خندیدم، هیجده بار به من اخم کردی، هفده بار ازم خسته شدی، شانزده بار دیگه سعی کردم و پانزده جمله عاشقانه رو چهارده بار به سیزده زبان و دوازده لهجه و یازده روز و روزی ده بار به کمک نه نفر به تو گفتم، اما تو هشت بار ازم قهر کردی، هفت بار صورتتو ازم برگردوندی و من شش بار برات مردم، پنج بار قربانت رفتم و چهار بار نازت رو کشیدم. تو سه بار ناز کردی و دو بار خندیدی و جونمو به لب رسوندی تا یک بار بگی: دوسم داری
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم اگر خون دل بود، ما خورده ایم اگر دل دلیل است، آورده ایم اگر داغ شرط است، ما برده ایم! اگر دشنة دشمنان، گردنیم !اگر خنجر دوستان، گرده ایم :گواهی بخواهید، اینک گواه !همین زخمهایی که نشمرده ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
کاش می شد سه چیز را از کودکان یاد بگیریم: بی دلیل شاد بودن و پای کوبیدن ، همیشه سرگرم کار بودن و بیهوده ننشستن ،حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فریاد زدن
روزی که گذشتست از او یاد مکن-فرداکه نیامدست فریاد مکن-برنامده وگذشته بنیاد مکن-خوش باش کنون وعمر بر باد مکن
خدا برای شنیدن صدای تو به فریاد تو احتیاج ندارد ولی تو، برای شنیدن صدای خدا به سکوت احتیاج داری
همه را دوست داشته باش ولی به 1 نفر عشق بورز... توی قلب همه باش اما قلبت ماله 1 نفر باشه.... عشق مثل گنجشک می مونه اگه محکم بگیریش تو دستات می میره اگه شل بگیریش فرار می کنه پس باید یه جوری بگیریش که تو دستات خوابش ببره
شرم زده غنچه ی مستور از تو حیران و خجل نرگس و مخمور از تو گل با تو برابری کجا یارد کرد کو نور ز مه دارد و مه نور از تو
خدایا! مرا متبرک گردان تا عشق ورزیدن و خندیدن را بیاموزم. به همه ، حتی کسانی که مرا درک نکرده اند یا با من بدی کرده و مرا رنجانده اند، عشق ورزم. مرا بیاموز تا در همه موقعیت ها و شرایط زندگی بخندم و بدانم در هر آنچه روی میدهد نیکی نهفته است.
نگو بار گران بودیم و رفتیم. نگو نامهربان بودیم و رفتیم . آخه اینا دلیل محکمی نیست . بگو با دیگران بودیم و رفتیم
دو چیز را فراموش نکن: یاد خدا و یاد مرگ. دو چیز را فراموش کن : بدی دیگران در حق تو و خوبی تو در حق دیگران . چهار چیز را نگه دار : گرسنگیت را سر سفره دیگران، زبانت را در جمع، دلت را سر نماز و چشمت را درخانه دوست
گر بگریم گویند که عاشق است اگر بخندم گویند که دیوانه است پس می گریم و می خندم که بگویند یک عاشق دیوانه است
در عرض یه دقیقه میشه یه نفر را خرد کرد ، در عرض یه ساعت میشه یکى رو دوست داشت و در یه روز میشه عاشق شد ولى یه عمر طول مى کشه تا کسى را فراموش کنى
دوستت داشتم یادت هست؟ گفتم دوستت دارم.........وتو گفتی که کوچکی برای دوست داشتن .رفتم تا بزرگ شوم ......اما آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت دارم
یادته یه روزی بهم گفتی: هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده ....... گفتم: اگه بارون نیومد چی؟؟؟ گفتی: اگه چشمای قشنگت بباره، آسمون گریش می گیره گفتم یه خواهش دارم ........ وقتی آسمون چشام خواست بباره تنهام نذار......گفتی به چشم...... حالا امروز من دارم گریه می کنم و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی
آری آری زندگی زیباست زندگی آتشگهی دیرینه پا بر جاست گر بیفروزیش رقص شعله اش از هر کران پیداست ورنه خاموش است خاموشی گناه ماست
هر چی تو دنیا غمه مال منه روزی هزار بار دل من می شکنه زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
عشق تو برایم زیباتر از هر زیبایی و با شکوهتر از هر منظره ای میباشد... تو دنیای ناشناخته ای هستی که فقط من آنرا کشف کرده ام... به میزان همه ستایشگران می ستایمت... به اندازه همه دنیا دوستت دارم... اگر در راه عشق تو وجودم را به هزاران تکه قسمت کنندهر تکه ان با صدای بلند فریاد خواهم زد...
میدانی ... و میدانی که من ، بی تو و مهر تو ، می میرم تو دستش را بگیر تا او نترسد از سیا هی ها، سختی ها ، دو رنگی ها و بداند دوستش داری دوستت دارم خدای مهربانیها
می دانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزو ها را... مبادا گم کنم اهداف زیبا را... مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت... دلم بین امید و نامیدی میزند پرسه میکند فریاد ...میشود خسته... مرا تنها تو نگذاری...
نمی دانم تو می خوانی ز چشمم حرفهایم را نمی دانم تو می بینی نگاه بی صدایم را که می گوید بدون مهربانیهای بی حدت... بدون عشق تو، هیچم...
عاشقانه همراه من گام بردار به من از آن بگو که توان گفتنش به دیگری را نداری با من بخند حتی آگاه که احساس حماقت می کنی بامن گریه کن آن گاه که دراوج پریشانی هستی
به همه لبخند بزن اما با یک نفر بخند همه را دوست داشته باش اما به یک نفر عشق بورز تو قلب همه باش اما قلبت همیشه برای یه نفر باشد
به راستی چقدرسخت است خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلب ها و تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی و چه دشوار و طاقت فرساست گذراندن روزهایی تنهایی و بی یاوری درحالی که تظاهر می کنی هیچ چیز برایت اهمیت ندارد اما چه شیرین است درخاموشی وتنهایی به حال خود گریستن و باز هم نفرین به تو ای سرنوشت....
*روزی مجنون پای سگی را بوسید, مردم گفتند: چرا؟ گفت: گاهگاهی به کوی لیلی میرود
هر بار که چیزی را ارزشمند تر از صلح وآرامش ارزیابی کردید تردید نکنید که تحت سلطه منیت هستید (بالاترین حد شادمانی در زندگی رسیدن به این اعتقاد است که ما محبوب هستیم محبوب برای خودمان ونه به جز خودمان
دیشب نشستم گریه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ی پاییز ... واسه تنهایی میخک توی دفتر شعرم ... واسه سربلندی کاج تو زمستون ... واسه پروانه که سوخت ... واسه شمعی که آب شد تا از قطره هاش یاد بگیرند که سوختن یک طرفه هم میتونه باشه...
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم، تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم، بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است
دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم....
در جزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند: شادی.غم.غرور.عشق روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردنداما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند کردند چون او عاشق جزیره بودوقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت قایقی با شکوه جزیره را ترک می کرد خواست و به او گفت: آیا می توانم با تو همسفر شوم؟ثروت گفت: نه! مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگرجایی برای تو وجود ندارد
تیک تاک ساعت را می شنوم پشت این عقربه های بی تاب چگونه دلواپسی هایم را پنهان کنم؟ قلب من هنوز دست خوش گردباد بی مهریست. من هر بار غرورم را زیر چکمه له می کنم و پرنده ارزوهایم را روی بام تو پر می دهم و تو هر بار پرنده کوچک قلبم را باسنگ نا مهربونی می پرانی.............
واقعا انسان کیست؟ مگر جز این است که شنبه به دنیا می آید یکشنبه پا به عرصه می گذارد دوشنبه لبخند می زند سه شنبه عاشق می شود؟ چهار شنبه دیوانه عشق می گردد پنج شنبه ازدواج می کند و سرانجام جمعه می میرد
صد بار قسم خوردم که نام تو رو بر زبان نیاورم. ولی افسوس قسمم هم نام تو بود
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
نمیگم جای تو روی چشمام چون اگه گریه کنم خیس میشی نمی گم جای تو توی دستام چون اگر باز کنم پر میکشی نمی گم جای تو توی قلبمه چون اگه بشکنه زخمی میشی نمی گم جای تو توی ذهنمه چون اگه خراب بشه؛ خراب میشی نمی گم جای تو توی حرفام چون اگه سکوت کنم خسته میشی نمیگم جای تو توی یادمه چون اگه پیر بشم کهنه میشی من میگم جای تو هر کجا که باشه، دوستت دارم
وقتی از مادر متولد شدم ،صدایی در گوشم طنین انداخت. که بعد از این با تو خواهم بود به اوگفتم که کیستی ؟ گفت : غم فکر کردم غم عروسکی خواهد بود که من بعدها با او بازی خواهم کرد ولی بعدها فهمیدم ! که من عروسکی هستم در دستان غم .
استکان از دستم افتاد شکست پدرم ناراحت شد - ماردم حرص خورد - برادرم گفت قشنگ بود - خواهرم گفت مال من بود ؟؟؟اما وقتی قلبم شکست هیچ کس چیزی نگفت بمیرم ای دل که بی صدا شکستی
میگم مرسی، بهش برسی، با کومپرسی، نگی به کسی، منو میبوسی؟ اگه نبوسی! خیلی لوسی
عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست/ تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست/ عاشقی مقدورهر عیاش نیست/ غم کشیدن صنعت نقاش نیست
ازش پرسیدم چقدر دوستم داری؟ گفت به اندازه شکوفه های بهاری. و چه راست میگفت چون شکوفه های بهاری مهمون دو روز بودن
همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید: 1- جسارت در بیان عقیده 2- جرأت در پذیرش اشتباه
خداحافظ همین حالا ،همین حالا که من تنهام خداحافظ به شرطی که بفهمی ، تر شده چشمام خداحافظ کمی غمگیـــن بــه یاد اون همه تردید بـــــه یاد آسمونی کـــــه منـــو از چشم تو می دید خداحافظ ... خداحافظ ... همین حالا ! Khoda hafeze hamegiiiiiii
آن کس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد، رهگذری بود روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم
یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم رو می شکنی
بی تو نه امور جهان لنگ میشه نه بین زمین و آسمون جنگ میشه ، نه کوه آب میشه نه آب سنگ میشه ، فقط دل من واسه تو تنگ میشه
عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم
هرگز نگو که دوست داری اگر حقیقتا به آن اهمیت نمی دهی درباره احساساتت سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به دیگری فکر می کنی هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری هرگز سلامی نده وقتی می دانی که خداحافظی در پیش است
"نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
روزی در آخر ساعت درس، یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.( پروفسور محمد حسابی(
عاشق نتواند که دمی بی غم زیست بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست خوش آنکه به یک کرشمه جان کرد نثار هجران و وصال را ندانست که چیست
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود. پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و... حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: "با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند."
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد پس هیچوقت به کسی وابسته نشو که سر انجام آن وابستگی دلتنگیست
اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد.....تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی و شاید من کمر شکسته ترین بودم .....
میگن شیشیه بخار کرده هیچ حسی نداره،امّا وقتی رویش نوشتم دوستت دارم گریست
عشق یعنی سخن از زخم شقایق گفتن حرفی از جنس زمان با دل عاشق گفتن
**زندگی اجبار است، مرگ انتظار است، عشق یک بار است، جدایی دشوار است، یاد تو تکرار است
زندگی سه چیز بیش نیست: اولی: به اجبار به دنیا اومدن، دومی: با غم زیستن، سومی: با آرزو مردن
در زندگی به چند چیز اعتقاد دارم..........1) اقبال همواره همراه کوشش است. 2)تا نو محرز نشده نباید کهنه را دور انداخت 3)گذشته را باید در اغوش گرفت اما در ان زندگی نکرد. 4)روح مهربان مغلوب نمیشود. 5)برای تغییر دادن سرنوشت باید درون را تغییر داد
توی روزگاری که عشق دیگه رسم زندگی نیست وقتی تو دلهای سنگی هیچکسی همیشگی نیست بین این همه غریبه یه نفر مثل تو میشه آشنایی که تو قلبم میمونه واسه همیشه
من به آن چشم قشنگ تو گرفتار شدم/ تشنه آمدنت تشنه دیدار شدم/ تو به من از دل و جان مهر و محبّت دادی/ رفتی و بار دگر یار شب تار شدم
تو نباشی چه کسی منو نوازش میکنه با صبوری با من دل خسته سازش می کنه
من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم/ نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم
هر کودکی بااین پیامبهدنیامی آید، کهخدا هنوز ازانسان ناامید نیست!
زرد است که لبریز حقایق شده است/ تلخ است که با درد موافق شده است/ شاعر نبودی وگرنه می فهمیدی/ پاییز بهاریست که عاشق شده است
گریه در چشمان من توفان غم دارد ولی/خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من
عشق با روح شقایق زیباست عشق باحسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست عشق با زهر حقایق زیباست عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباست
بهونه ی بودن من چه خوبه با تو زندگی قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی بهونه ی بودن من با رفتنت چی کار کنم بجای خوندن به خدا فقط باید دعا کنم...
اگر میشد صدا را دید چه گل هایی. چه گل هایی. که از باغ صدای تو به هر آواز میشد چید اگر میشد صدا را دید
زنگ خورد ، ناظم صبح آمد سر صف توی برنامه صبحگاهی رو به خورشید گفت باز هم دفتر مشق دیروز خط خورد و کتاب شب پیش را ماه با خودش برد. آی خورشید ، روی این آسمان ، روی تخته سیاه جهان ، با گچ نور بنویس : زیر این گنبد گرد و کور و کبود آدمی زاد هرگز ، دانش آموز خوبی نبود
دیشب دل دیوانه ی من داشت با من سر جنگی که مپرس گفتم ای دل، به خدا می دهمت گوشمالی قشنگی که مپرس دل من حرف به خرجش نرود شده دیوانه ی منگی که مپرس! می کشد آه به قسمی که مگو می کند گریه به رنگی که مپرس
اگر پسر نبود دعوا نبود ... خشونت نبود عشق نبود اگر دختر نبود هوس نبود ... لطافت نبود ... دعوای پسرا نبود... عشق نبود. به نظر شما بهتر نبود هیچ کدوم نبودیم؟؟؟
میدونی سخت ترین روز چه روزیه ؟؟؟ روزی که قلبهایی که در کنار هم برای هم می تپیدن از هم جدا بشن .دلهایی که محرم هم بودن محرم دل کس دیگری بشن
عامل بستگی دارد: نیرویی که به کار نمیبریم، عشقی که ابراز نمیکنیم، احتیاطی ناشی از خودپسندی که نیروی خطر کردن در کارها را از ما میگیرد و نیز طفره رفتن از پذیرش درد که خوشبختی را نیز از دسترس خارج میکند
گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم وشبی چند از آن را هی بخوانیم و ببوییم و معطر بشویم شاید از باغچه ی کوچک اندیشه مان
هیچگاه در ژرفای اندیشه ام گلی را زیباتر از تو حس نکردم و نخواهم کرد. ای ماه آسمان سکوت غم آلود من، با نور نگاهت ظلمت بی سرانجام مرا از بین ببر که جز تو تکیه گاهی نیافتم. ای گل زیبای باغ عواطف تمامی گلها از حسن جمال تو در شگفتند ، من خار تو گشته ام ای زیبای من. مرا دریاب که محتاج مهر مهربان تو هستم
منتظر باشی که دوباره زل بزنی به صفحه سرد مونیتور و فقط نگاهت به ایدی یه نفر باشه و همش دعا کنی که روشن باشه با اینکه از قبل میدونی امشبم مثل تموم شبهای گذشته فقط باید چشمهای خواب رفته ادمک ایدیشو ببینی و درد ودلاتو براش اف بذاری به این امید که شاید اومدو خوند و جوابتو داد جوابهایی که مثل همیشه حرف تازه ای توش نیست انگار که هیچوقت نمیخواد باور بکنه که: دوستش داری
تنها کسی که در زندگی مرا شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد می کنی
به اندازه بارون ستاره ها دوست دارم تو منو به اندازه یه پلک زدن دوست داشته باش
عهد کردم اگر بوسه داد توبه کنم... بوسه ای داد؛ چو برداشت لب از روی لبم، توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم