سلام
حقیقتش نمی خواستم اپدیت کنم ولی چون دیدم تعداد بازدید ها هنوزم زیاده گفتم یه اپ فعلا بزنم تا بعدا از خجالب همتون در میام
با شنیدن این آیه خیلی تکان خوردم!
((الم یعلم بان الله یری))
*آیا او نمیداند که خداوند او را میبیند*
سوره علق
گر بزنندم به تیغ ، در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر ،صد چو منش خون بهاست
گلی گم کرده ام در باغ هستی ... خودتو لوس نکن ... اون گل تو نیستی ...
میدونی چرا پسر ها علاقه زیادی به دختر ها ی باهوش دارن ؟ ... آخه معمولاً دو چیز مخالف کشش خواصی نسبت به هم دارن ...
ده درصد دلم تنگه، بیست درصد یادتم، سی درصد میخوامت، چهل درصد بیقرارم، پنجاه درصد دل نگرانم، شصت درصد حواسم بهته، هفتاد درصد دیوونتم، هشتاد درصد نوکرتم، نود درصد دوست دارم، صد درصد سر کاری
عجب چرخه ی عجیبیه: زن از سوسک می ترسه - سوسک از موش- موش از گربه- گربه از سگ- سگ از مرد می ترسه- مرد از زن
دو چیز را فراموش نکن : یاد خدا و یاد مرگ . دو چیز را فراموش کن : بدی دیگران در حق تو و خوبی تو در حق دیگران . چهار چیز را نگه دار : گرسنگیت را سر سفره دیگران، زبانت را در جمع، دلت را سر نماز و چشمت را در خانه دوست
غرورت را به خاطر کسی که دوستش داری بشکن ولی دل کسی که دوستش داری به خاطر غرورت نشکن
افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد... برای آنچه از دست رفته آه میکشیم
نگو بار گران بودیم و رفتیم نگو نا مهربان بودیم ورفتیم آخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم و رفتیم
وقتی گریه کردیم گفتن که بچه است ... ... ... ... ... ...وقتی که خندیدیم گفتن دیوونه است... ... ... ... ... ...وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره... ... ... ... ... ...وقتی شوخ کردیم گفتن سنگین باش... ... ... ... ... ...وقتی که حرف زدیم گفتن زیاد حرف میزنه... ... ... ... ... ...وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه ... ... ... ... ... ...حالا هم که عاشق شدیم میگن گناهه وای تو رو خدا گیر ندین
سهراب سپهری 1384 :هر کجا هستم، باشم به درک! من که باید بروم! پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین، مال خودت! من نمی دانم نان خشکی چه کم از مجری سیما دارد! تیپ را باید زد! جور دیگر اما... کار را باید جست. کار باید خود پول. کار باید کم و راحت باشد! فک و فامیل که هیچ... با همه مردم شهر پی کار باید رفت! بهترین چیز اتاقی است که از دسته چک و پول پر است! پول را زیر پل و مرکز شهر باید جست! سید خندان یه نفر! سوئیچم کو؟ چه کسی بود صدا کرد زورو؟
تفاوت فرهنگها ==اسپانیایی ها میگن : "عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است ." ایتالیایی هامیگن:"عشق یعنی ترس از دست دادن تو !" ایرانی ها میگن :"عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود
خواهرها چند نوع داداش دارند؟ 1.داداش اینترنتی تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجانی بگیرن 2.داداش خر زور تا در مواقع لزوم حال بعضی ها را بگیره 3.داداش خوش تیپ و پول دار تا به دوستانش بگه این دوست پسر منه 4.داداش خر خون تا موقع امتحان براش تقلب بنویسه 5.داداش ماشین دار تا اونو به موقع سر قرار برسونه 6.داداشی که چشم دیدنشو نداره(همون داداش واقعی خودش)
خوب برای امروز کافیه
خداحافظ همین حالا
منبعaryameh
در شهری به نام عشق کوهی است به نام محبت
در این کوه رودی است به نام صفا
در این رود آبراهی میرود به نام وفا
سر انجام این آبراه به آبگیری میریزد به نام وداع
بگذار گریه کنم برای عاطفه ای که نیست
و
دنیایی که انجمن حمایت از حیوانات دارد
اما انسان پا برهنه و عریان میدود
بگذار گریه کنم برای انسانی که راه کوره های
مریخ را شناخته است اما هنوز!
کوچه های دلش را نمی شناسد.
دیدم ز عشق هیچ ندانی
باتو گفتم ز مهر
دیدم زمهر جدایی
با تو گفتم ز غم
دیدم ز غم رهایی
با تو گفتم ز حس
دیدم ز احساس هیچ ندانی
تو کیستی که ز مهر جدایی
تو کیستی که از غم رهایی
تو کیستی که ازاحساس هیچ ندانی
تو سنگی که از عشق هیچ ندانی
فقط سنگ است که از احساس هیچ نداند
فقط سنگ است که ازعشق هیچ نداند
فقط سنگ است که از مهر جداست
فقط سنگ است که ازغم رهاست
عشق یعنی ...
عشق یعنی لحظههای التهاب ... عشق یعنی لحظههای ناب ناب ؛
عشق یعنی همچو من شیدا شدن ... عشق یعنی قطره و دریا شدن ؛
عشق یعنی دیده بر در دوختن ... عشق یعنی در فراقش سوختن .
اگه
اگه میدونستی انتظار دیدنت چه مجازاتی است
شاید دیگر چشم بر هم نمی گذاشتی
چقدر سخته
چقدر سخته وقتی تو زندان عاشقی گرفتار شدی و ازت پرسیدن جرمت چیه ؟؟؟ بگی : عشق ...
چقدر سخته کادوی تولدت که همیشه کلی واست عزیزه ، بی وفایی باشه ...
چقدر سخته کسی که دلت رو اسیر کرده جواب نگاه عاشقانت رو نده ...
چقدر سخته عاشق کسی باشی که از عشق چیزی نمی دونه ...
ولی سخت تر از همه اینه که تو جاده های عاشقی به تابلوی عبور ممنوع بخوری ...
به همون تابلویی که هزاران قلب عاشق رو پشت خودش نگه داشته ..... عشق ممنوع !!!
ماه و نابینا
نابینا گفت : دوستت دارم .
ماه گفت : تو که مرا نمیبینی ... چگونه مرا دوست داری ؟
نابینا گفت : اگر می دیدم عاشق زیباییت میشدم ... اما اکنون عاشق خودت هستم .
هرگز ...
هرگز دستی را نگیر ، وقتی قصد شکستن قلبش را داری ...
هرگز به چشمانی نگاه نکن ، وقتی قصد دروغ گفتن داری ...
هرگز به کسی نگو که تنها اوست ، وقتی که در ذهنت به دیگری فکر میکنی ...
هرگز قلبی را قفل نکن ، وقتی کلیدش را نداری .
نمی دانم
نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که ... هرگز پاره نشود
بـرچـه گلـی بـنویـسم که ... هـرگز پرپر نشـود
بـر چه دیواری بنویسم که ... هرگز پاک نشود
بـر چه آبـی بنویسم که ... هـرگز گل آلود نشود
و سرانجام
بـر چه قلـبی بنویسم که ... هـرگز سـنگ نشود !!!
مدرسه ی ...
درکلاس محبت پشت نیمکت های صمیمیت درس عشق ودوستی ویکی شدن راآغازکردیم
حال به آخرین درسش رسیدیم
درسیکه خوبست توهم آن رابدانی
عشق باید ورزید به همسفر زندگی و بایدماندگار بود در قلب یاران
پس ... ای دوست! ای مهربان! ای همسفر!
همیشه به یاد تو خواهم بود و هیچ گاه تو را فراموش نخواهم کرد .
کی با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت ... کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت
کی بود که با نگاه تو ، خواب و خیال عشق و دید ... کی بود که تنها واسه تو از همه دنیا دل برید
نگو کی بود ، کجایی بود ، اونکه برات دیوونه بود ... رو خط به خط زندگیش از عشق تو نشونه بود
من بودم اونکه دلشو ساده به پای تو گذاشت ... اونکه واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت
فقط یه بار امتحانش کردم
به من می گفت: آنقدردوستت دارم که اگر بگویی بمیر ، می میرم ... باورم نمی شد...
فقط یک امتحان ساده بود ... به او گفتم بمیر ...
سالهاست در تنهایی به سرمی برم ... کاش امتحانش نمی کردم !!!
کاش ...
کاش قلبم درد تنهایی نداشت ... سینه ام هرگز پریشانی نداشت
کاش برگهای آخر تقویم عشق ... حرفی از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را ... بی خطر پیمود و قربانی نداشت .
. . . آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد . . . . .
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد . . .
حرف آخر -<---- چشم هایت به من آموخت که با آخرین نگاه ، اولین رنج آغاز میشود .
خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست
و
هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد
مهربان باش
با شروع هر صبح ... فکر کن تازه به دنیا آمدی ...
مهربان باش و دوست بدار ..... شاید که فردایی نباشد .
پنجره ی چشمای تو وقتی به چشمام وا میشه ... نمیدونی توی وجود من چه غوغایی میشه
لحظه ای که تو با منی ... آتیش به جونم میزنی ... گٌر میگیره روح وتنم ... وقتی که میگی با منی
میدونستی که ...
گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست .
خنده ی آدم ها همیشه از دلخوشی نیست .
گاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم مییاره .
یک حرف ساده هم گاهی چقدر غم مییاره.
کاش
کاش آن آینه ای بودم من که به هر صبح تو را می دیدم ... می کشیدم همه اندام تو را در آغوش ...
سر و اندام تو با آنهمه پیچ آنهمه تاب ... آنگه از باغ تنت می چیدم گل صد بوسه ی ناب .
غریبه
آمدی ، چه زیبا ... گفتم دوستت دارم ، چه صادقانه ... پذیرفتی ، چه فریبانه ...
آغوشم برایت باز شد ، چه ابلهانه ... با تو خوش بودم ، چه کودکانه ...
همه چیزم شدی ، چه زود ... به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی ، چه ناجوانمردانه ...
نیازمندت شدم ، چه حقیرانه ... واژهی قریب خداحافظ به میان آمد ، چه بی رحمانه ...
و من سوختم ، چه عاشقانه ...
ولی ..... هنوزم دوستت دارم ، غریبه !!!
جیرجیرک و فیل
جیرجیرک به خرس گفت : عاشقت شدم ... خرس گفت : الان وقت خواب زمستانیه منه ...
وقتی 6 ماه دیگه بیدار شدم اونوقت با هم صحبت میکنیم ... خرس خوابید ...
وقتی بیدار شد جیرجیرک را ندید ... خرس نمیدانست جیرجیرکها 3 روز بیشتر عمر نمیکنند !!!
نگاهم کرد ...
نگاهم کرد ... پنداشتم دوستم دارد ... نگاهم کرد ... در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم ...
نگاهم کرد ... دل به او بستم ... نگاهم کرد ... اما بعدها فهمیدم که فقط نگاهم میکرد !!!
افسوس ...
آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم ...
آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم ...
... و بعد ...
برای آنچه از دست رفته آه میکشیم .
یادت باشه
هر گاه خواستی از جاده شب بگذری در این اندیشه مباش که خورشید بر تو بیگاه طلوع کند !!!
شاعر و فزشته
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ...
فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته ...
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت ...
فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت ...
خدا گفت : دیگر تمام شد ... دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود ...
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است ... و
فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان برایش کوچک .
آرزو
آرزویم اینست
نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد ... نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ...
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی ... عاشق آنکه تو را می خواهد ...
و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه .
حرف آخر <--- اگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشکن .