زیباترین جملات عاشقانه

مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم

زیباترین جملات عاشقانه

مجموعه ی نامه ها و جملات و بهترین مطالب عاشقانه قشنگی که برای یک عشق رمانتیک همیشه بدانها نیاز داریم

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری نارا

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست

و

هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد

مهربان باش 

با شروع هر صبح ... فکر کن تازه به دنیا آمدی ...

مهربان باش و دوست بدار ..... شاید که فردایی نباشد .

پنجره ی چشمای تو وقتی به چشمام وا میشه ...  نمیدونی توی وجود من چه غوغایی میشه

لحظه ای که تو با منی ... آتیش به جونم میزنی ... گٌر میگیره روح وتنم ... وقتی که میگی با منی

میدونستی که ...

گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست .

خنده ی آدم ها همیشه از دلخوشی نیست .

گاهی دل اینقدر تنگ میشه که گریه هم کم مییاره .

یک حرف ساده هم گاهی چقدر غم مییاره.

کاش

کاش آن آینه ای بودم من که به هر صبح تو را می دیدم ...  می کشیدم همه اندام تو را در آغوش ...

سر و اندام تو با آنهمه پیچ آنهمه تاب ... آنگه از باغ تنت می چیدم گل صد بوسه ی ناب .

غریبه

آمدی ، چه زیبا ... گفتم دوستت دارم ، چه صادقانه ... پذیرفتی ، چه فریبانه ...

آغوشم برایت باز شد ، چه ابلهانه ... با تو خوش بودم ، چه کودکانه ...

همه چیزم شدی ، چه زود ... به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی ، چه ناجوانمردانه ...

نیازمندت شدم ، چه حقیرانه ... واژه‌ی قریب خداحافظ به میان آمد ، چه بی رحمانه ...

و من سوختم ، چه عاشقانه ...

ولی ..... هنوزم دوستت دارم ، غریبه !!!

جیرجیرک و فیل

جیرجیرک به خرس گفت : عاشقت شدم ... خرس گفت : الان وقت خواب زمستانیه منه ...

وقتی 6 ماه دیگه بیدار شدم اونوقت با هم صحبت میکنیم ... خرس خوابید ...

وقتی بیدار شد جیرجیرک را ندید ... خرس نمیدانست جیرجیرکها 3 روز بیشتر عمر نمیکنند !!!

نگاهم کرد ...

نگاهم کرد ... پنداشتم دوستم دارد ... نگاهم کرد ... در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم ...

نگاهم کرد ... دل به او بستم ... نگاهم کرد ... اما بعدها فهمیدم که فقط نگاهم میکرد !!!

افسوس ...

آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم ...

آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم ...

... و بعد ...

برای آنچه از دست رفته آه میکشیم .

یادت باشه

هر گاه خواستی از جاده شب بگذری در این اندیشه مباش که خورشید بر تو بیگاه طلوع کند !!!

شاعر و فزشته

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ...

فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته ...

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت ...

فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت ...

خدا گفت : دیگر تمام شد ... دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود ...

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است ... و

فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان برایش کوچک .

آرزو

آرزویم اینست

نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد ... نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ...

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی ... عاشق آنکه تو را می خواهد ...

و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه .

حرف آخر <--- اگر بوی گلی را دوست نداری شاخه هایش را نشکن . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد