بدترین دشمنان
بر سر در یکی از کلیساها چنین عبارتی با خط درشت نوشته شده بود:
«بدترین دشمنان خود را دوست بدارید»
و در مقابل همان کلیسا ؛باشگاهی وجود داشت که بالای در وورودیش عبارت زیر به چشم میخورد:
«بدترین دشمن شما الکل است»
حادثه ی اتومبیل
دو نفر مجروح که به طرز وحشتناکی تمام بدنشان باندپیچی شده بود در یک اتاق کنار یکدیگر بستر شده بودند.یکی از آنها به دیگری گفت:
- چه اتفاقی براتون افتاده؟؟
- با اتومبیل رفتیم تو دره!!!!!؟
- حتما بی احتیاطی کردید؟؟
- نخیر .اشتباه کردم .اشتباه کردم گذاشتم زنم پشت رل بشینه.حالا برای شما چه اتفاقی افتاده؟؟؟تصادف کردید یا پرت شدید تو دره؟؟
- هیچکدام. چون نمیخواستم زنم پشت رل بشینه منو به این روز انداخته!!!!!؟
نامه ی سلامتی
پیرمرد ثروتمندی در بستر مرگ افتاده بود و دکترها امید چندانی به زنده ماندنش نداشتند.شبی همانطور که دراز کشیده بود همسرش را دید که مشغول نوشتن چیزی است.
- باز داری به چه کسی نامه مینویسی؟؟
- به پسر عمویم.دارم خبر سلامتیه تورو به او میدهم که روز به روز داره حالت بهتر میشه.پیرمرد آهی کشید و چیزی نگفت.چند لحظه بعد زن سر از روی کاغذ برداشت و پرسید:
- راستی ببینم قبر رو با :«غ» می نویسن یا «ق»؟؟