بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته....
تنها اینجا
مکان امن عاشقانه های من است ....
ساده هستم
ساده می بینم
ساده می پندارم زندگی را
نمیدانستم جرم می دانند سادگی را
سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم
ساده می مانم…
ساده میمیرم…
اما…
ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …
مهدی اخوان ثالث : هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟!!
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد. ...
تو تنها درخت زندگی من هستی
که الاغم را به آن می بندم
ورژن اول : رفتم دم گل فروشی هر چی گشتم قشنگ ترین گل رو ندیدم نگرانت شدم .
ورژن دوم : رفتم دم گل فروشی هر چی گشتم قشنگ ترین گلم رو ندیدم . آخه گوسفند ! چرا اون گل رو خوردی ؟
می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با 3 شماره آروم چشمات رو ببند :
.... 1...... 2.......3.......
هنوز که چشمات بازه؟.................
می گم چشماتو ببند !................
چرا زیر چشمی نگاه می کنی ؟.....
اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست
هر خری می فهمه چه قدر فضولی
+- +- +- +- +- +-
+- +- +- +- +- +-
+- +- +- +- +- +-
بشین جمع ومنها کن ببین چندمین باره سر کار رفتی ؟
به دلیل ایام سوگواری از گفتن این جک معذوریم
سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که دهانشون بسته است عکس بگیره !
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این آخر و این عاقبت بود
که جزء افسوس هوایی در سرم نیست
--------
همه رفتن کسی با ما نموندش
کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتن ولی این دل ما را
همون که فکر نمیکردیم سوزوندش
--------
چه هاشا تقه ایی بر در نخورده
چه آیا زنده اییم یا جون سپرده
چه هاشا صحبتی حرفی کلامی
که جزء به رفته ماییم ما نمونده
عجب بالا و پایین داره دنیا
عجب این روزگار سرد با ما
ی روز دورو ورم صد تا رفیق بود
من و امروز ببین تنهای تنها
خیال کردم که این گوشه کنارا
یکی داره هوای کار ما را
یکی غمگین میون دلسوز ما هست
نداره آرزو آزار ما را
عجب بالا و پایین داره دنیا
عجب این روزگار سرد با ما
ی روز دور ورم صد تا رفیق بود
منو امروز ببین تنهای تنها
تنهای تنها
تنهای تنها
تنهای تنها
تنهای تنها
دیکته از شعرهای زیبای این شاعر نام آشناست.ایجاد ارتباط میان پدیده ها خواهد توانست به خلق آثار بدیع در عرصه ادبیات بیانجامد.تکرار اسلوب پرکاربرد دوره معاصر است و شاعران از این وسیله در تاکید و اثرگذاری بر مخاطب بهره فراوان می گیرند.تکرار "ندارد" در این شعر با درونمایه اجتماعی تصویرگری "فقر" و استفاده از اکنایه هایی مانند "سیل می بارد"که بیان اندوه بسیار زیاد شاعر است و "باران نداشتن" که کنایه دور از خشم یا بی طاقتی شاعر است.در کنار استفاده از داستانی که به ذهن همه ما آشناست و با آن خو گرفته و ارتباط معنوی یافته ایم همه و همه از عوامل تاثیرگذاری این شعر زیباست.فراز و فرودها در شعر این شاعر به ذهن احساس صمیمیت بخشیده و خواننده ناخودآگاه به فضای درونی احساس شاعر راه خواهد یافت
اما دیکته و پاییز ،دو نمونه از سروده های زیبای ایشان:
دیکته
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را می نویسد حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران می آید این انتظار خیسمان پایان ندارد؟
ایمان برادر گوش کن،نقطه،سر خط بنویس بابا مثل هرشب نان ندارد!
پاییز
خش خش برگ خزان ولوله ای پاییزی در دلم می گذرد قافله ای پاییزی
کوچه لبریز شد از شروه ی دلتنگی باد باغ سرریز شد از حوصله ای پاییزی
چه قدر زرد بمانم چه قدر؟ای همه سبز از تو و چشم تو دارم گله ای پاییزی
چه کس انداخته عمری است میان من و تو فصل در فصل خزان فاصله ای پاییزی
باز در کوچه کسی نیست بجز کولی باد خش خش برگ خزان ولوله ای پاییزی